صبح فردا

صبح فردا

دوستی داشتم که بهتر است بگویم برادری داشتم بنام شهید مهدی (بهروز) فلاحت پور که سالیان سال در جبهه های حق علیه باطل به جنگ و مبارزه با بعثیان کافر مشغول بود و چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت و هر بار با جراحات سنگین به پشت جبهه و بیمارستان بر می گشت بالاخره با چندین بار مجروحیت و شیمیایی شدن در 8 سال دفاع مقدس شهید نشد تا اینکه در اردیبهشت ماه سال 1371 به لبنان رفت تا درباره شهید سیدعباس موسوی و مبارزان لبنانی برنامه بسازد و از طرف موسسه فرهنگی روایت فتح به همراه چندتن از همکاران و دوستانش به جنوب لبنان رفت که در 31 اردیبهشت ماه سال 1371 در حین فیلمبرداری در دره بقاع لبنان ناگهان هواپیماهای رژیم صهیونیستی اسرائیل دره بقاع را بمباران کردند که ایشان هم در همان مکان به شهادت رسید و به آرزویش که وصل به حضرت دوست بود نائل آمد. از ایشان فقط یک قطعه کوچک از مچ پایش به وطن بازگشت ، لذا این وبلاگ را بیاد او و بنام او درست کردم تا هر از گاهی یادی از او و خاطرات شیرین با او بودن بنمایم. روحش شاد و یادش گرامی

آخرین نظرات

صیادی که با صید قلوب عروج کرد

چهارشنبه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۱، ۱۲:۰۱ ب.ظ

بولتن نیوز : ترور و حذف فیزیکی نیروهای اسلام و انقلاب همواره زمانی از سوی دشمن صورت پذیرفته است که نوعی استیصال و درماندگی از پیشروی و پیگیری اهداف انقلاب اسلامی در دل و عمل دشمن بوجود می آید.

ملت ایران که از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا کنون با این استراتژی مدعیان حقوق بشر به خوبی آشنا هستند در این روزها به سالگرد عروج مردی نزدیک می شوند که نام او صیاد و کار او صید دل های مشتاق بود.




به همین بهانه نگاهی کوتاه به زندگی و علل ترور این شخصیت بزرگ تاریخ انقلاب اسلامی داریم.

صیاد از هبوط تا عروج

امیر سپهبد علی صیاد شیرازی در سال 1323 در کبود گنبد مشهد به دنیا آمد. مادرش شهربانو و پدرش زیاد نام داشت. پدرش، که از عشایر فارس بود، به استخدام ژاندارمری در آمد و سپس به ارتش منتقل شد. او از جاذبه‌ای خاص برخودار بود، از این رو علی تحت تأثیر پدر از کودکی به ارتش علاقه مند شد. او به همراه پدر و خانواده، مانند دیگر خانواده‌های نظامیان، از شهری به شهری مهاجرت می کرد. شهرهای مشهد، گرگان، شاهرود، آمل، گنبد و سرانجام گرگان محل پرورش وی شدند.


او پس از پیروزی انقلاب با رحیم صفوی و حجت الاسلام سالک آشنا می‌شود و با یکدیگر پیمان می بندند که از پادگان های اصفهان حفاطت نمایند. پس از حوادث کردستان، صیاد با درجه سرگردی به غرب اعزام می گردد و با هماهنگی ارتش و سپاه سنندج را آزاد می کنند. لیاقت های سرگرد در کردستان موجب می گردد تا با درجه سرهنگی به فرماندهی عملیات غرب منصوب گردد.

اختلافات سرهنگ علی صیاد شیرازی با بنی صدر اولین رئیس جمهوری اسلامی موجب برکناری وی و خلع دو درجه می گردد. اما دیری نپایید که بنی صدر سقوط کرد و محمد علی رجایی به ریاست جمهوری رسید و سروان مجدداً با دو درجه به غرب کشور اعزام می‌شود.




سرهنگ علی صیاد شیرازی در مرداد سال 1365 از فرماندهی نیروی زمینی استعفا داد و با پیشنهاد آیت الله خامنه‌ای و تصویب رهبر کبیر انقلاب به سمت نمایندگی امام در شورای عالی دفاع منصوب شد. در سال 66 به درجه سرتیپی نایل آمد. سرتیپ صیاد شیرازی در سال 67 در عملیات مرصاد که مرزهای غرب ایران مورد هجوم منافقین قرار گرفته بود منافقین را شکست داد.

سرانجام صیاد شیرازی در مقام جانشینی ریاست ستاد کل به خدمت مشغول شد. تیمسار سرتیپ صیاد شیرازی در 16 فروردین 1378 با حکم فرماندهی کل قوا به درجه سرلشگری نایل آمد. اما در صبح روز 21 فروردین 78 توسط منافقین ترور شد و به آرزوی دیرین خود یعنی شهادت در راه حق دست یافت.




اعتراف غربی ها به نیرو و  انگیزه الهی صیاد

نشریه مالین چاپ فرانسه در سال ۱۳۶۲ امیر سرافراز ارتش را این‌گونه توصیف می‌کند: « برای صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران، کلید پیروزی به تانک و موشک بستگی ندارد؛‌ بلکه تنها به اعتقاد به خدا بستگی دارد.

قدی کوتاه، نگاهی روشن و دست‌هایی که با انگشتر عقیق صاف روی میز ستاد مشترک روی هم قرار گرفته‌اند.

این متخصص توپخانه که دوره تخصصی خود را در آمریکا گذرانده و امروزه فرماندهی نیروی زمینی ارتش ایران را هدایت می‌کند، از فرمول‌ها نمی‌ترسد.

او با سادگی می‌گوید:‌ «من یک سرباز اسلام هستم.»

هدف او بر سر جای خود نشاندن رژیم مزدور صدام حسین‌ است. او درباره اختلاف و جدایی‌اش از بنی‌صدر می‌گوید: «ما می‌خواستیم برای خدا بجنگیم  ولی او می‌خواست که ما برای او بجنگیم. او مرد تکنیک و سیاست بود. من مرد جهاد و جنگ مقدس بودم.»




صیاد شیرازی، محرک این ارتش شهید‌پرورِ در خدمت‌الله است که تا به حال بسیاری از ناظران بین‌المللی را به اشتباه و انحراف کشانیده است.

صیاد شیرازی به گونه‌ای دل‌رحمانه لبخند می‌زند و پیروزی‌های متوالی ایران را یاد‌آوری می‌کند:«هدف ما اشغال یک سرزمین یا یک شهر خاص نیست  و منظور دفاع از پشت مرزهایمان و یا اشغال تمام عراق نیست. دفاع ما، تا موقعی که هیچ خطری ما را تهدید نکند ادامه خواهد یافت...بگویید که نیروهای واقعی  انقلاب اسلامی هنوز آشکار نشده است. ما می‌خواهیم انسان را پاک و خالص گردانیم. آنهایی که کشته می‌شوند می‌دانند که به هرحال پیروز‌مندانه می‌میرند و این مهم است.»

ترور صیاد نتیجه کینه منافقین و حزب بعث

صیاد شیرازی که توانسته بود با اتکا به فضل الهی و توانمندی های سرشار خویش ضربه های سهمگینی را به منافقین و حزب بعث طی 8 سال جنگ تحمیلی وارد سازد، بر اساس سنت دیرینه منافقین، ترور او در دستور کار قرار گرفت تا بلکه با حذف فیزیکی او اندکی از آلام منافقین کاهش یابد.

کینه توزی منافقین و حزب بعث از ابتدای جنگ به شدت شعله ور گردید. به گفته دکتر الجنابی(محقق عراقی):

«نام صیاد شیرازی برای اولین‌بار توسط عوامل مزدور بعثی که در کردستان ایران مشغول آشوب و بلوا بودند به ضداطلاعات و استخبارات ارتش عراق وارد شد و همان زمان بود که با دستور تصفیه این افسر جوان و انقلابی ایران، رژیم عراق به کشتن او دستور داد. این دستور توسط نماینده بعثی‌ها در تشکیلات ضدانقلابی کومله به همراه اسامی 27 پاسدار، ارتشی و حزب‌اللهی ایران دراستان کردستان صادر شد.

نام صیاد شیرازی بیش از هر افسر ارتش ایران در سرویس‌های امنیتی و جاسوسی رژیم صدام دیده می‌شد که اطلاعات آن عمدتا از سوی منافقین و مزدوران صدام در کردستان ایران تهیه و تنظیم شده بود.




برابر سندی که زمان آن به نبرد‌های سنگین چزابه برمی‌گردد، از صیاد شیرازی به‌ عنوان احیا‌گر ماشین جنگی ارتش جمهوری اسلامی ایران نام برده شده است. سرویس‌های امنیتی عراق در خصوص این فرمانده ایرانی از چند تن از اسیران ایرانی بازجویی می‌کنند و بالاخره در گزارش روزانه خود به ستاد عالی ارتش صدام که دیکتاتور عراق آن را مطالعه می‌کرد در خصوص شهید صیاد شیرازی می‌نویسند: این فرمانده ایرانی وحدت عملیاتی بین نیروهای سپاه و ارتش را به ‌شدت پشتیبانی می‌کند و از افسران مورد اعتماد رهبری ایران است. وی با انتقال تجربیات و آموزش نظامی به پاسداران و بسیجیان موافقت نموده و جاده صاف‌کن بن‌بست‌هایی شده است که در زمان بنی‌صدر رییس‌جمهوری معزول ایران بین ارتش و سپاه به‌وجود آمده بود...»

علاوه بر این نقش کلیدی صیاد در عملیات هایی چون فتح المبین و آزادسازی خرمشهر به آتش کینه حزب بعث دامن زد و بر آن افزود و همین پیروزی های صیاد بود که موجب گشت در سال 1366 در جلسه‌ای که در منطقه الرشید بغداد و در یک مجموعه تفریحی برپا شد مسوولین امنیتی عراق به‌خاطر عدم توفیق منافقین در ترور صیاد شیرازی از تروریست‌های منافق انتقاد کردند.




منافقین و پیروزی های متعدد سردار ارتش اسلام

در کنار خشم حزب بعث عراق از صیاد شیرازی، دومین گروهی که بیشترین ضربات را از سوی این امیر دلاور ارتش اسلام متحمل شدند، منافین و تروریست ها بودند که شکست در عملیات مرصاد اوج آن بود.

مجاهدین خلق که به غلط فکر می کردند مردم در نتیجه طولانی شدن جنگ با عراق، خسته شده اند و با توجه به آسیب های مادی - معنوی جنگ، مردم ایران از مجاهدین خلق استقبال کرده و از حمایت از نظام جمهوری اسلامی ایران دست خواهند کشید.

علاوه بر این،  فرماندهان مجاهدین خلق در این اندیشه بودند که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در جبهه جنوب زمینگیر شده و توان عملیات مضاعف گسترده را نخواهد داشت.

با همین تحلیل های غلط بود که مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق با تحلیل های احساسی درباره نظام جمهوری اسلامی ایران مدعی شده بود: «طلسم جنگ در حال شکستن است. رژیم شل شده باید ضربه کاری را بزنیم.»

اما واقعیات آنگونه نبود که رجوی فکر می کرد. آنها درعملیاتی علیه کشورمان که از آن به نام «فروغ جاویدان» یاد می کردند به سختی شکست خوردند.

فرماندهی نیروهای ایران را در این عملیات صیاد شیرازی برعهده داشت. در این نبرد حدود دو هزار نفر از اعضای  مجاهدین خلق کشته شدند.

این آمار از سوی خود مجاهدین خلق 1263 نفر اعلام شد. همین امر سبب شد تا مجاهدین خلق شدیدا کینه صیاد شیرازی را به دل گرفته و درصدد ترور وی برآیند.




شهید صیاد شیرازی در خاطرات خود می گوید« شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون، به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم ،... نیمه شب چهارم تیرماه بود و تا ساعت یک و نیم نتوانستیم ماهیت دشمن را به دست آوریم ... ساعت 5 به پایگاه رفتم... یک تیم ارتش آماده شد ابتدا خودم با یک هلی کوپتر 214 برای شناسایی دقیق و هماهنگی به سمت مواضع حرکت کردم و به این ترتیب اولین عملیات را علیه نیروهای مهاجم و منافق آغاز کردیم.»

مجموعه این عوامل موجب گشت تا منافقین با پشتیبانی و تشویق حزب بعث به ترور صیاد شیرازی اقدام نمایند. دلایل مجاهدین برای این اقدام پنهان نماند و در اطلاعیه های نظامی خود که تماما در ویژه نامه نشریه مجاهد به همین مناسبت انتشار یافت حول سه محور جمع بندی شده است:

1- نقش صیاد شیرازی در دفاع از تمامیت ارضی ایران در جنگ با عراق.

2- نقش شیرازی در مهار و کنترل غائله کردستان در بدو انقلاب سال 57.

3- نقش وی در عملیات موسوم به فروغ جاویدان که مجاهدین خلق با پشتوانه ارتش عراق خاک ایران را مورد تعرض نظامی قرار دادند.




شادی منافقین از ترور صورت گرفته به اندازه ای بود که یکی از اعضاء سابق مجاهدین خلق درباره واکنش مجاهدین خلق به ترور صیاد می گوید: « ترور صیاد یک اتفاق ویژه بود و سازمان هم سنگ تمام گذاشت. آن روز جشن عمومی اعلام شد و تیر هوایی، شیرینی و شام جمعی هم دادند. اتفاقی که به ندرت می افتاد. مسعود هم در یک نشست عمومی این ترور را تبریک گفت. بالاخره شهید صیاد یکی از فرماندهان بزرگ عملیات مرصاد بود که ضربه سختی به پیکر سازمان وارد کرد.»

دو روز پس از شهادت شهید صیاد شیرازی نیز در حالی‌که صدام به تازگی از تکریت و کاخ پیچ در پیچش بازگشته بود از «حمود» منشی خود خواست مراتب تشکرش را از منافقین به دلیل ترور این افسر ایرانی به آنها ابلاغ و به قصی پسر جنایتکار و فاسدش نیز دستور داد به سران منافقین پاداش دهد. صدام به حمود گفته بود کاش این ترور در سال‌های اول جنگ رخ می‌داد.

و بدین ترتیب صیاد در 21 فروردین 1387 از میان ما پرکشید اما به برکت خون او و همرزمان شهید او بود که قطار انقلاب اسلامی با سرعت بیشتری به کار خود ادامه داد و ادامه همین خط ترور، تعبیر وعده پیرجماران است که:«بکشید ما را زنده تر می شویم».




ترور نخبگان نظامی و علمی جمهوری اسلامی در حالی ادامه دارد که سکوت مجامع مدعی حقوق بشر و پشتیبانی علنی آنها از سازمان های تروریستی نظیر مجاهدین برای همیشه تاریخ به یادگار خواهد ماند

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۱/۲۳
شاهرخ بزرگی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی