صبح فردا

صبح فردا

دوستی داشتم که بهتر است بگویم برادری داشتم بنام شهید مهدی (بهروز) فلاحت پور که سالیان سال در جبهه های حق علیه باطل به جنگ و مبارزه با بعثیان کافر مشغول بود و چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت و هر بار با جراحات سنگین به پشت جبهه و بیمارستان بر می گشت بالاخره با چندین بار مجروحیت و شیمیایی شدن در 8 سال دفاع مقدس شهید نشد تا اینکه در اردیبهشت ماه سال 1371 به لبنان رفت تا درباره شهید سیدعباس موسوی و مبارزان لبنانی برنامه بسازد و از طرف موسسه فرهنگی روایت فتح به همراه چندتن از همکاران و دوستانش به جنوب لبنان رفت که در 31 اردیبهشت ماه سال 1371 در حین فیلمبرداری در دره بقاع لبنان ناگهان هواپیماهای رژیم صهیونیستی اسرائیل دره بقاع را بمباران کردند که ایشان هم در همان مکان به شهادت رسید و به آرزویش که وصل به حضرت دوست بود نائل آمد. از ایشان فقط یک قطعه کوچک از مچ پایش به وطن بازگشت ، لذا این وبلاگ را بیاد او و بنام او درست کردم تا هر از گاهی یادی از او و خاطرات شیرین با او بودن بنمایم. روحش شاد و یادش گرامی

آخرین نظرات
۱۷مهر

در نخستین پنجشنبه هر ماه٬ محفل شب خاطره در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی برگزار می‌شود؛ محفلی روحانی که با نام ویاد شهدا و ایثارگران و حضور مشتاقان فرهنگ ایثار و شهادت نورانی می‌شود. این محفل سرشار از معنویت حاصل تلاش گروهی از تلاشگران عرصه دفاع مقدس است با مسئولیت رزمنده بسیجی محمد حسین قدمی است که چهره همیشه خندان او، هر مخاطبی را به یاد لبخندهای صبح عملیات رزمندگان می‌اندازد.

آقای قدمی که کتاب‌های بسیاری از جمله «جشن حنابندان٬ دو شهر عشق٬ ییلاق سنگرها٬ حدیث پیروزی٬ مشق‌های آسمانی٬ یادها و زخم‌ها٬ اعزام باستانی٬ زخم یاد اسارت و نامه‌های خاکی» را تألیف کرده است. در برابر درخواست سرویس دفاع مقدس «تابناک» صمیمانه برخورد کرد و دراوج کارهایش در آستانه برگزاری مراسم ویژه هفته بیداری در حوزه هنری که در روزهای 27 تا 30 شهریور ماه برگزار می‌شود، به پرسش‌هایمان پاسخ داد. با هم این گفت‌وگو را می‌خوانیم.

مراحل شکل گیری و راه‌اندازی شب‌های خاطره را بیان فرمایید.

جنگ که تمام شد، کار ما آغاز شد. وقتی دو یار خبرنگار (هدایت بهبودی و مرتضی سرهنگی‌) از روزنامه آمدند و در حیاط حوزه هنری خاکریز زدند و کار ضبط و ثبت خاطرات جبهه و جنگ در یک کانکس و کانتینرکوچک آغاز شد، ما هم به دفترشان سنجاق شدیم.

هرچند محل دفتر کوچک بود، مردان بزرگی همچون زنده یاد سید مرتضی آوینی و مرحوم ابوترابی و شهید صیاد شیرازی به این دفتر ساده و صمیمی قدم گذاشتند و با حضور دیگر بچه‌های جبهه و جنگ دیده رونق و شب‌های خاطره نیز شکل گرفت تا پاتوق و بستری باشد برای بیان خاطرات تلخ و شیرین آن دوران افتخار و ثبت آثار ارزشمند شیرزنان و دلاورمردان عرصه نبرد حق علیه باطل.

از نخستین برنامه‌هایتان چه خاطره‌ای دارید؟

تمامی لحظات ایام برگزاری مراسم٬ برایم خاطره است٬ اما نخستین شب خاطره که با حضور حاج صادق آهنگران٬ احمد عزیزی و مرحوم حاج آقاابوترابی فاطمه ناهیدی (آزاده)٬ خلبان تیمسار شروین٬ دکتر مجتبی الحسینی (پزشک اسیر عراقی) برگزار شد٬ چنان برنامه گرم و جذابی شده بود که چهار ساعت طول کشید و استقبال بی سابقه‌ای از آن شد.

بخش‌های مختلف شب‌های خاطره را بیان کنید؟

برنامه در دو بخش اجرا می‌شود و به طور ثابت عصر نخستین پنجشنبه‌های هر ماه. بخش نخست خاطره‌گویی است که لابلای آن به تناسب ایام و مناسبت‌ها ممکن است پخش کلیپ٬ شعر و سرود و گزارش‌های تصویری و اجرای نمایش و... داشته باشیم. بخش دوم پس از نماز جماعت مغرب و عشا پخش فیلم سینمایی است. بدیهی است، ایام الله و مناسبت‌های ویژه٬ حال و هوا و میهمانان مناسب خود را خواهد داشت، مثل برنامه مرداد ماه امسال که پیرامون شخصیت امام موسی صدر بود و خانواده و دوستانشان حضور داشتند و خاطره گفتند.

چرا زمان شب‌های خاطره را عصرهای پنجشنبه انتخاب کردید؟

چون پنجشنبه‌ها، بهترین زمانی بود که پس از مشورت با دوستان و نظرخواهی از مدعوین تصمیم‌گیری و تصویب شد.

آیا بخش بین‌المللی و مقاومت جهانی نیز مد نظر قرار گرفته است؟

بله. به مرور٬ مناسبت‌ها که پیش آمد٬ پای میهمانان خارجی در این محافل باز شد. جنگ بوسنی که پیش آمد، جانبازان و رزمندگان آن دیار، میهمانان ما بودند و از جنایت صربها گفتند و همچنین میزبان خاطرات مردانی از خطه افغانستان مظلوم هم بودیم. در زمان جنگ 33 روزه لبنان هم ویژه برنامه‌ای برای این مقاومت برگزار شد. امسال هم در هفته بیداری اسلامی٬ نخستین مراسم بین‌المللی را با حضور انقلابیون مصر و بحرین و کشورهای همسایه خواهیم داشت.

مخاطبین شما از چه گروه‌هایی هستند؟

از اقشار و سنین مختلف هستند و هیچ محدودیتی برای حضور نیست.

برنامه‌های شما برای کودکان و نوجوانان شرکت کننده دراین محافل چیست؟

برای این عزیزان برنامه‌هایی مانند مسابقات نقاشی٬ نمایش٬قصه گویی و... داریم.

چه افرادی در این محافل خاطره گفته‌اند که الان در میان ما نیستند؟

عزیزانی همچون مرحوم حاج آقا ابوترابی٬ شهید صیاد شیرازی و جانبازانی مانند شهید دخانچی و چند تن از رزمندگان و همرزمان شهید چمران٬ از جمله کسانی بودند که از خود خاطرات قابل توجهی به یادگار گذاشتند و امروز جایشان خالی است.

جالب است بدانید که شهید دخانچی٬ جانباز قطع نخاعی بود که به زحمت از بستر حرکت می کرد ولی با آن وضعیت برای صرفه جویی با آمبولاس نیامد. او در صندلی عقب پیکان همسرش ـ که پزشک بود ـ دراز کشید و تا تهران آمد و به رغم بیماری صعب‌العلاج و درد و رنجش خم به ابرو نیاورد. او کمربند مخصوص با خود آورده بود و هنگام بیان خاطره٬ خود را به صندلی بست تا مردم متوجه نشوند که نشستن برایش سخت است. این در حالی بود که غذایش را خوابیده به او می دادند. در این مورد، ده‌ها خاطره دیگر هست که مجال گفتنش نیست.

آیا برای چاپ این خاطرات اقدامی کرده‌اید؟

تاکنون سه جلد کتاب از گزیده خاطرات این محافل و حدود چهل جزوه و بروشور خاطره چاپ و منتشر شده و دفترچهارم نیز در دست تدوین است.

آیا برنامه‌هایتان یکنواخت نشده است؟

ممکن است شیوه اجرا یکنواخت شده باشد ولی به دلیل این‌که خاطره‌ها متنوع و جذاب است و هر بار آدم جدیدی می‌آید با خاطراتی دست اول و ناگفته و این امر باعث رونق بیش از پیش محفل شده و علاقه‌مندان و تیپ‌های جدید را به محل برگزاری مراسم یعنی تالار‌ اندیشه حوزه هنری کشانده است.

نظر ایثارگران و خانواده‌های آنان درباره این محافل چیست؟

بهتر نیست از خودشان بپرسید؟!

آیا گاه آن نرسیده است که برخی از این خاطرات را به زبان‌های دیگر ترجمه کنید؟

نیکی و پرسش؟! خب اگر هزینه اش تأمین شود و مؤسسه و سازمانی این کار را به عهده بگیرد٬ حتی فیلم‌ها هم جای ترجمه و توزیع دارد که این کار مهم به دلیل نبود اعتبار زمین مانده است.

نوع همکاری رسانه‌ها مانند مطبوعات و صدا وسیما با این محافل چگونه بوده است؟

معمولا خبرها را کلی اعلام می‌کنیم. سفارش ما این است که دوستان خبرنگار بیایند از نزدیک گزارش تهیه و درج کنند که تاکنون روزنامه کیهان در این رابطه٬ فعال بوده و نیز شبکه 3 و 5 و 1 سیما با پخش تیزر و نماهنگ برنامه پای کار بودند و پا به پای ما آمده‌اند که از این دوستان فرهنگی دلسوز صمیمانه تشکر می‌کنیم.

آیا موانعی بوده است که شما را سست و ضعیف کند؟

ما با دست خالی وارد کار شدیم مثل زمان جنگ٬ با کمترین سلاح و امکانات و افراد و تا آخر هم ایستاده ایم و موانع زیاد پیش پای ما ـ شکر خدا ـ هیچ کدام مانع نشده و خدشه‌ای در عزم دوستان در حوزه به وجود نیاورده است.

انشاءالله در پیمودن و ادامه راه مصمم هستیم و به کوری چشم دشمنان٬ گوش به فرمان فرماندهی جانبازمان تا رفع کل فتنه در جهان پای کار خواهیم بود.

شاهرخ بزرگی
۱۳مهر

۱- پیش از این -نزدیک به 11 سال قبل- از قول مرحوم حجت الاسلام والمسلمین دوانی که تاریخ نگار برجسته ای بود به ماجرای عبرت انگیزی اشاره کرده بودیم که امروز هم وصف الحال و درس آموز است. ایشان نقل می کردند که در یکی از سال های چند دهه قبل در شهر مقدس کاظمین سیل ویرانگری آمده و خسارت های مالی و جانی فراوانی به بار آورده بود. مردم داغدیده و مصیبت کشیده در مجلسی با حضور جمعی از عالمان دینی گرد آمده و روحانیون و مراجع حاضر در مجلس ضمن دعوت آنان به صبر و بردباری، درباره چگونگی ترمیم آسیب ها و جبران خسارت ها به بحث و چاره جویی مشغول بودند. در این میان یکی از آقایان روحانی با تأسف اظهار داشت که بعید نیست این سیل بنیان کن، نتیجه گناهان ما باشد و مرحوم سیدهبت الله شهرستانی که از مراجع صاحب نام و برجسته آن روزگار بود و در مجلس حضور داشت در پاسخ می گوید؛ مردم نماز می خوانند، روزه می گیرند و سایر عبادات و تکالیف خود را نیز انجام می دهند، بنابراین باید دید که کدام گناه باعث این فاجعه شده است؟ و بعد از اندکی تأمل می گوید؛ گناه ما این است که طی چند سال گذشته، بارها به چشم خویش دیده بودیم که «سد سیل برگردان» ترک برداشته و باید می دانستیم که سد آسیب دیده، تاب و توان ایستادگی در برابر سیل را ندارد ولی به این نکته توجه نکردیم و برای ترمیم سد دست به کار نشدیم تا آن که امروز به این فاجعه گرفتار شدیم.
2- روز دوشنبه هفته جاری-11/7/1390- رهبرمعظم انقلاب در دیدار کارگزاران حج با ایشان به ماجرای فساد اقتصادی کلان و 3هزار میلیاردتومانی اخیر اشاره کرده و فرمودند؛ «چند سال قبل از این- نمی دانم حالا ده سال است یا بیشتر است- من توصیه های موکدی را راجع به مقابله با فساد اقتصادی به مسئولین کشور کردم. استقبال هم کردند، اما خب! اگر عمل می کردند دیگر این فساد بانکی اخیر که حالا همه روزنامه ها و همه دستگاهها و همه ذهن ها را پر کرده پیش نمی آمد. وقتی عمل نمی کنیم، دچار این حوادث می شویم. اگر با فساد مبارزه بشود دیگر این چند هزار میلیارد- یا هرچه - سوء استفاده ای که افرادی بیایند بکنند، پیش نمی آید. وقتی عمل نمی کنیم، خب، پیش می آید؛ ذهن مردم را مشغول می کند، دل مردم را مشغول می کند، دل آدمها را می شکند. چقدر در این کشور از بروز یک چنین فسادی دلها ناراحت می شود؟ چقدر آدمها امیدشان را از دست می دهند؟ این سزاوار است؟ این به خاطر این است که عمل نکردیم. از همان وقت که گفته شد فساد ریشه دار می شود، ریشه پیدا می کند، شاخ و برگ پیدا می کند، هر چه که بگذرد، کندنش مشکل می شود- اینها گفته شد، اینها تاکید شد، اینها همه بیان شد؛ اینها سرمایه گذار پاکدامن و صادق را مأیوس می کند- اگر عمل می شد، مبتلا به این مسائل نمی شدیم. حالا مبتلا شدیم.»
رهبرمعظم انقلاب در ادامه تاکید می کنند که «به بدکاره و خرابکار و مفسد» نباید ترحم بشود.
3- در دوران طاغوت هفته نامه طنز و فکاهی توفیق روی جلد یکی از شماره های خود را به کاریکاتوری اختصاص داده بود که توقیف دو هفته ای آن را در پی داشت. در این کاریکاتور که سواحل خلیج فارس را نشان می داد، یک کشتی نفتکش غول پیکر بعد از بارگیری از ساحل جدا شده و در آب های خلیج فارس به سوی انگلیس در حرکت بود و همزمان، یک گاری اسبی در حالی که یکی از چرخ های آن لنگ می زد، بشکه ای نفت را از مناطق نفت خیز جنوب به داخل کشور حمل می کرد. در کنار ساحل، دکتر منوچهر اقبال رئیس وقت شرکت ملی نفت ایستاده و در حالی که چشم خود را به روی نفتکش غول پیکر انگلیسی بسته بود، با دست راست به گاری فکسنی اشاره کرده و فریاد می زد؛ «آهای بردند! سرمایه ملی را دزدیدند و خوردند! و...»!
4- در سال های اولیه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از دوستان در پاسخ به این سؤال که چرا برخی از نظرات گره گشای حضرت امام(ره) بر زمین می ماند و به اجرا درنمی آید؟ و اینکه در این میان چه کسی مقصر است؟ می گفت؛ «باید هر دو بال پرنده تقدیس و تقدیر چیده شود»! و توضیح می داد و نمونه می آورد که وقتی حضرت امام(ره) یکی از آموزه های اسلامی نظیر مقابله با فساد اقتصادی و یا ساده زیستی مسئولان و پرهیز آنان از زندگی لوکس و تجملاتی را از «ملکوت» به «ناسوت» می کشند و برای اجرا و عملیاتی شدن به مسئولان ارائه می کنند، برخی از آنان که اجرای اینگونه دستورالعمل ها و نسخه های انقلابی را -به هر علت- برنمی تابند و از سوی دیگر، جرأت مخالفت با آن را ندارند، به تعریف و تمجید از رهنمود امام(ره) روی می آورند و در تقدیس و تکریم آن داد سخن می دهند و فقط همین! یعنی رهنمودی را که حضرت امام(ره) از ملکوت به ناسوت کشیده است با دو بال «تقدیس» و «تقدیر» دوباره به ملکوت می فرستند! و بعد... انگار نه انگار آن نسخه باید پیچیده می شد نه آن که با تقدیس و تقدیر به بایگانی سپرده شود.
5- امروز که سوءاستفاده کلان و 3 هزار میلیارد تومانی در سیستم بانکی کشور برملا شده و به قول آقا این ماجرای تلخ دل بسیاری از مردم را شکسته است، اولین و ضروری ترین اقدام، واکاوی عوامل و علت هایی است که تاکنون مبارزه جدی با مفاسد اقتصادی را زمین گیر کرده و مانع از تحقق آن شده است.راه کار، اما، نه فقط دشوار نیست بلکه نسخه ای ناپیچیده است که نباید مانند گذشته در پیچیدن و به کار بستن آن کوتاهی شود.
این نسخه -متاسفانه- بر زمین مانده را می توان در دستورالعملی جستجو کرد که10 سال و چند ماه قبل حضرت آقا برای مبارزه با مفاسد اقتصادی صادر کرده بودند؛
«با این امر حیاتی- مبارزه با مفاسد اقتصادی- نباید به گونه شعاری و تبلیغاتی رفتار شود... هیچکس و هیچ نهاد و دستگاهی نباید استثناء شود... با فساد در هر جا و هر مسند باید برخورد یکسان صورت پذیرد... به جای پرداختن به ام الفسادها به سراغ خطاهای کوچک نروند... کار مبارزه با فساد چه در دولت و چه در قوه قضائیه به افراد مطمئن سپرده شود... دستی که می خواهد با فساد مقابله کند، خود باید پاک باشد... به هیاهوی کسانی که از مبارزه با فساد اقتصادی متضرر می شوند و نعره مخالفت بلند می کنند توجه نشود... و بالاخره... تسامح در مبارزه با فساد، همدستی با مفسدان است...»
6- اواسط دهه 70 وقتی در کیهان پرونده یکی از مفاسد اقتصادی را گشوده و به آن پرداخته بودیم ناگهان با سر و صدای کسانی روبرو شدیم که مخالفت آنها با افشای این پرونده عجیب و غیرمنتظره به نظر می رسید، همان روزها، برادر عزیزمان سردار لطفیان فرمانده وقت نیروی انتظامی تماس گرفت و گفت؛ ما به سراغ برخی از کسانی که دست به هیاهو و جنجال زده اند رفتیم و متوجه شدیم که تعدادی از آنان، خود به فسادهای اقتصادی مشابهی آلوده اند و البته، شماری از آنها نیز با ساده لوحی تحت تاثیر القائات همان آلوده ها قرار گرفته اند.
این روزها، اما، مفسدان اقتصادی نیز کارآزموده شده و تجربه اندوخته اند و جرأت مخالفت آشکار و بی پرده با پی گیری پرونده فساد نجومی اخیر را ندارند، مخصوصا آن که شخصیت مؤمن و پرصلابتی مانند جناب محسنی اژه ای به پی گیری ماجرا منصوب شده است. ولی آلودگان غارتگر ساکت ننشسته اند و در نگرانی از افشای دست های پنهان خود در این ماجرا، ساز دیگری کوک کرده اند. آنان با حاشیه سازی های پر سر و صدا در پی انحراف مسیر رسیدگی به پرونده این فساد اقتصادی کلان و ایجاد حاشیه امن برای خود و کسانی هستند که احتمالا در پرونده مورد اشاره دست های پشت پرده و پنهانی دارند. حاشیه سازی این عده، آنهم در گرماگرم رسیدگی به پرونده اگر از بیم رسوایی خود در ادامه رسیدگی نباشد، چه مفهوم دیگری می تواند داشته باشد؟!
7- و بالاخره، این نکته نیز گفتنی است که اگرچه سوءاستفاده کلان و 3هزار میلیارد تومانی از سیستم بانکی کشور، رخدادی تلخ و ناگوار است ولی عزم راسخ نظام در پی گیری قاطع و بی ملاحظه این پرونده، برخلاف آنچه دشمنان بیرونی با ذوق زدگی اعلام می کنند، نشانه روشن و بدون ابهامی از سلامت نظام است و گویای این واقعیت که اینگونه زشتی ها و پلشتی ها با نسخه حکومتی جمهوری اسلامی ایران ناسازگار است. شدت این ناسازگاری و ناهمخوانی را می توان از شدت برانگیختگی مسئولان بلندپایه نظام برای مقابله با آن مشاهده کرد.
حسین شریعتمداری

شاهرخ بزرگی
۱۰مهر

تقی دژاکام، دبیر سرویس شهرستان‌های روزنامه‌ کیهان 21 سال است که در کیهان خبرنگاری می‌کند؛ 

 آقای دژاکام اگر کیهان را به عنوان یک پدیده روزنامه‌نگاری بعد از انقلاب در نظر بگیریم، چه نقطه تمایزی میان کیهان و روزنامه‌های هم‌تیپش در جریان اصولگرایی مانند رسالت یا روزنامه‌هایی از این طیف وجود دارد؟

نکته اول اینکه روزنامه‌های دیگر که در این طیف دیده می‌شوند در سطح حرکت می‌کنند اما کیهان سعی کرده حرکت عمقی داشته باشد. مساله بعدی، شناسایی هدف است که روزنامه کیهان به​خوبی آن را انجام می‌دهد اما بقیه روزنامه‌های این جریان چندان در این مورد موفق نیستند این روزنامه‌ها مثل سربازهایی هستند که دشمن را می‌شناسند و می‌بینند اما برای تیر‌اندازی نشانه‌گیری نمی‌کنند و در حقیقت رگباری می‌زنند که شاید یکی از این رگبارها به دشمن بخورد اما کیهان این‌طور نیست. کیهان هدف را شناسایی می‌کند، بعد تیراندازی می‌کند. فکر می‌کنم تفاوت اصلی کیهان با باقی روزنامه‌های اصولگرا در این مورد باشد.

 

احساس می‌شود که روزنامه کیهان با بقیه روزنامه‌ها تفاوت بسیار دارد. این تفاوت مربوط به دلبستگی‌های این روزنامه است یا با سلایق آدم‌هایش ارتباط دارد؟

عموما آدم‌هایی که در کیهان کار می‌کنند این‌طور هستند. مثلا بعضی از بچه‌های سرویس سیاسی یا بچه‌هایی که در شورای سردبیری مشغول فعالیتند، کسانی هستند که هم مطالعاتشان قوی‌تر است و هم روی مساله دشمن‌شناسی‌شان کار می‌کنند. همچنین در بررسی موضوعی پیگیر یک مقدار عقب‌تر قضیه هم هستند. روزنامه‌های دیگر شاید همان جلوی قضیه و همان حادثه را می‌بینند و روی آن واکنش نشان می‌دهند.

برای مثال در مساله‌ای که بروز اجتماعی پیدا می‌کند فقط همان موضوع را می‌بینند و بلافاصله همان موقع برخورد می‌کنند اما بچه‌های کیهان چند پله عقب‌تر از آن مساله را هم می‌بینند و همین مورد کمک می‌کند که کیهان متمایز از دیگر روزنامه‌ها باشد. پس در جواب سوال شما باید بگویم هر دو عامل از دلایل آن است یعنی هم مربوط به دلبستگی روزنامه است و هم با سلایق کسانی که در کیهان کار می‌کنند ارتباط دارد.

 

آقای دژاکام کلاس توجیهی خاصی برای آموزش خبرنگاران کیهان وجود دارد؟

نه اصلا. در این مدت 22 سالی که من در کیهان هستم اصلا ما چنین کلاسی نداشتیم. در سال‌های گذشته جلساتی که آخر سال برگزار می‌شد یا مناسبت‌های عمومی که بچه‌ها دور هم جمع می‌شدند بیشتر بود اما الان شاید سالی یک بار آن‌هم روز خبرنگار، سردبیری و آقای شریعتمداری همگی با هم در تحریریه جمع شویم.

 

خیلی‌ها اعتقاد دارند که کیهان مدیون حضور آقای حسین شریعتمداری است و اگر سرمقاله‌های ایشان و حتی ستون گفت‌وشنود نبود، کیهان، کیهانی که امروز می‌بینیم نمی‌شد. شما این نظر را قبول دارید؟

این حرف درست است و من یک مقدار زیادی با آن موافقم اما این حرف را زمان آقای صفارهرندی هم می‌زدند. من یادم است زمان آقای مهدی نصیری هم این حرف زده شد که کیهان را مهدی نصیری به تنهایی اداره می‌کند و اگر مهدی نصیری حذف شود کیهانی که بیرون می‌آید کیهان همیشگی نیست. اما همراهی سرویس‌هایی مانند سرویس سیاسی، همدلی و همراهی میان بچه‌ها هم بسیار کمک می‌کند به اینکه کیهان تقریبا یک‌دست به نظر برسد.

 

سیر و سلوک آقای شریعتمداری از نظر شیوه مدیریتی و برخورد با اعضای تحریریه به چه صورتی بوده که این موفقیت ایجاد شده است.

شاید به نوعی درجه‌ای از کاریزما باشد که ایشان با آن کار را پیش می‌برد اما چند تا ویژگی از آقای شریعتمداری برای من جالب است؛ اینکه اولا ایشان آدم بسیار منظمی است، شاید صبح زودتر از همه بچه‌ها به کیهان می‌آید و آخر از همه هم از کیهان هم می‌رود.

ویژگی دیگری که برای من در شخصیت آقای شریعتمداری جالب است اینکه ایشان دل‌مشغولی دیگری جز کار روزنامه ندارد. شما افرادی را می‌بینید که روزنامه درمی‌آورند اما کار دیگری هم می‌کنند؛ یا نماینده مجلس هستند یا کار فرهنگی دیگری انجام می‌دهند یا حتی در شرکت یا کارخانه‌ای جزو هیات امنا هستند مانند آقای مرتضی نبوی که در مجمع تشخیص مصلحت نظام هم فعالیت دارد. اما آقای شریعتمداری این‌گونه نیست و فقط در کیهان کار می‌کنند.

 

اینکه فقط در روزنامه مشغول باشند تصمیم خودشان است یا مسائلی سبب شده چنین تصمیمی بگیرند.

تصمیم خودشان است وگرنه بارها درخواست نمایندگی مجلس و غیره از ایشان شد که با لبخندی از کنارش رد می‌شدند. این نشان می‌دهد آقای شریعتمداری هم تعهد کاری دارند و هم یک نوع دلبستگی به کار روزنامه‌نگاری. من فکر می‌کنم تعهد کاری و دلبستگی همراه با آن نظمی که ایشان دارند به موفقیت ایشان کمک کرده است.

 

آقای دژاکام، در یک مقطعی حدود پنج شش سال پیش سرویس سیاسی کیهان به یکسری از جوانان واگذار شد. این اتفاق با توجه به سابقه تاریخی کیهان به ندرت صورت می‌گرفت. در خصوص این مقطع که تحول نسلی در آن کاملا مشهود بود کمی توضیح دهید و هم اینکه این تحول نسلی ناشی از تفکر و ایده آقای شریعتمداری بوده یا اصلا قضیه چیز دیگری بود.

نه این ایده شخص خاصی نبود و فقط هم سرویس سیاسی را شامل نشده و در سرویس‌های دیگر هم این اتفاق رخ داد. این تحول در پی تصویب قانون سخت و زیان‌آور شناخته شدن شغل خبرنگاری رخ داد و در این بین روزنامه‌هایی مانند کیهان و اطلاعات که آدم‌های باسابقه در آنجا زیاد بودند باعث شد که بخش اعظمی از نیروهایشان را به همین ترتیب از دست دهند و این قانون که برای خبرنگارها دارای بیشترین فایده بود خسارت زیادی برای روزنامه‌ها در پی داشت و این تحول از روی ناچاری بود.

اما وقتی خواستیم نیروی جدید به مجموعه اضافه کنیم جوان‌ترها وارد صحنه شدند و به همین دلیل این اتفاق عملا نه‌تنها در سرویس سیاسی بلکه در سرویس ادب و هنر، اجتماعی و حتی سرویس شهرستان‌ها کاملا مشهود است. در حالتی هم می‌توان گفت که هم کیهان و هم اطلاعات بیشترین استفاده را که همان جوان‌گرایی بود از این قانون سخت و زیان‌آور شدن شغل خبرنگاری بردند.

 

درحال‌حاضر راه ورود به کیهان به چه صورت است؟

سخت نیست. روال این است که هر کسی که بخواهد وارد کیهان شود چند مقاله می‌دهد که اگر خوب باشد چاپ می‌شود و کم کم وارد مجموعه می‌شود.

 

یعنی انگیزه و برنامه خاصی برای کادرسازی آینده کیهان وجود ندارد و این تحولات اتفاقی شکل می‌گیرد!

حتما تمهیدی برای کادرسازی وجود دارد درستش هم این است که باشد ولی برای ورود افراد به کیهان باید شخص خودش را عرضه کند یعنی با دیدگاه‌های فکری کیهان خودش را موافق ببیند و بعد از مدتی هم که می‌بیند مطالبش چاپ می‌شود طبیعتا ارتباط متقابلی ایجاد خواهد شد و از فرجام این تعامل آن فرد ابتدا به‌طور موقت وارد مجموعه کیهان می‌شود و بعد از مدتی اگر کارش خوب بود می‌ماند حالا ممکن است در ادب و هنر بیاید یا سرویس عکاسی یا بخش‌های دیگر از جمله ممکن است در سرویس‌های اقتصادی یا سیاسی هم ورود پیدا کند.

 

شما اشاره کردید به کاریزمایی که آقای شریعتمداری دارد. این کاریزما از کجا آمده چون ایشان چهره عمومی که نبودند.

من زمان آقای نصیری یادم است که آقای شریعتمداری یک ستون ثابتی مانند همین ستون گفت‌وشنود که امروز در کیهان وجود دارد در هفته‌نامه کیهان هوایی که آقای سلیمی‌نمین مدیرمسوول بودند داشت یک تحلیل سیاسی عمدتا روی ایرانیان خارج از کشور داشتند که تقریبا ثابت بود و یک صفحه کامل را هر هفته از ایشان داشتیم یعنی این‌گونه نبود که با کیهان بیگانه باشند. ما زمان آقای نصیری، آقای شریعتمداری را در نمازخانه یا شورای سردبیری می‌دیدیم که گاهی هم مقاله می‌آوردند. یعنی کسی بود که خودش را نشان داده بود و حضور ایشان در کیهان غیر‌مترقبه نبود در حقیقت به نوعی ایشان کیهانی بودند.

 

یعنی می‌توان این طور تعبیر کرد که آقای شریعتمداری کارشان را با دشمن‌شناسی و دشمن‌یابی شروع کرد؟

می‌شود گفت در این زمینه قبلا کار کرده بود. یعنی کار مطبوعاتی‌اش را در این زمینه و نمود کارشان قبل از کیهان این بوده است.

 

انتقادی که به کیهان وجود دارد این است که کیهان بسیار تمایل دارد دنبال دشمن باشد یا دشمنی را بسازد و به جنبه‌های ایجابی کار ندارد، این مساله در اخبار ویژه‌های روزنامه کاملا مشهود است که کاملا تمرکزش روی دشمنان است. شما به‌عنوان یک کیهانی راجع به این انتقاد چه نظری دارید و اگر خودتان بخواهید منصفانه دراین‌باره صحبت کنید این انتقاد را قبول می‌کنید.

قبول می‌کنم اما به‌عنوان یک ایراد تلقی نمی‌کنم. ببینید این دشمن‌شناسی و معرفی کردن دشمن به‌عنوان یک خطر یک جای خالی در مطبوعات ماست. اگر روزنامه دیگر به خصوص زمانی که کیهان این نوع نگاهش را شروع کرده بود در این زمینه کار کرده بودند شاید کیهان روی بخش‌های دیگر سرمایه‌گذاری بیشتری می‌کرد اما چون کیهان جای خالی آن را احساس کرده و دیده درکنار کارهای ایجابی که نشریات و مطبوعات دیگر انجام می‌دهند جای این عرصه خالی است در این حوزه قوی‌تر وارد شده اما من یک مقدار کم لطفی هم در این انتقادی که به کیهان می‌شود احساس می‌کنم.

 

به‌نظر می‌رسد که کیهان دروازه ورود خبرنگاران به صداوسیماست و مسیر حرکت خبرنگاران از طریق کیهان به سمت صداوسیما هموارتر است. آیا این موضوع صحت دارد؟

نه من قبول ندارم. شما غیر ‌از کامران نجف‌زاده و محمد دلاوری فرد دیگری را می‌شناسید که از کیهان به صداوسیما ورود پیدا کرده باشد؟ راه برای بچه‌های کیهان هم چندان باز نیست. در حقیقت غیر ‌از این دو نفر کس دیگری را نداشتیم که از کیهان به صداوسیما برود.

 

شما آماری از میزان استقبال و خط تیراژ روزنامه دارید؟

نمی‌دانم تیراژ چقدر است نه اینکه بدانم اما نخواهم به شما بگویم. از روزی که من به کیهان آمدم تا حالا از میزان تیراژ نپرسیده‌ام فقط چند سال پیش می‌دانم تیراژمان روی 220 هزار نسخه بود ولی الان قطعا کمتر شده. مثل همه روزنامه‌های دیگر، استقبال از روزنامه‌ها در حال کم شدن است به‌خصوص با اینترنتی شدنشان.

 

آیا هیچ‌وقت احساس نشده که یک تغییری باید در کیهان صورت بگیرد؟

همه احساس کردند غیر‌ از آقای شریعتمداری. شاید بتوانم قاطع بگویم هر سال جشنواره مطبوعات که تمام می‌شود آماری که از دفاتر نظرات مردم به‌دست می‌آید، 95‌درصد نظرات مربوط به قطع و چاپ و کیفیت چاپ و عکس‌ها و رنگی شدن کیهان است و 5‌درصد راجع به موارد دیگر است که البته آقای شریعتمداری در جریان تمام این نظرات هستند.

 

پس چرا مخالفت می‌کنند؟

مخالفت نیست. شاید آقای شریعتمداری ملاحظه‌ای در گرفتن به‌اصطلاح تسهیلات دارند البته حدس من این است، یک زمانی کار تا خرید یک چاپخانه پیش رفت. اما من احساس می‌کنم که به نوعی آزادگی به خرج می‌دهند به‌عنوان مثال اگر ایشان نامه‌ای به آقای احمدی‌نژاد بنویسند که مثلا ما می‌خواهیم یک چاپخانه بخریم شاید بتواند یک تسهیلاتی بگیرد ولی ایشان از نوشتن یک نامه یا درخواست کمک از دولت خودداری می‌کند.

البته زمان آقای نصیری و آغاز ورود آقای شریعتمداری به کیهان یادم است که چند بار از آقای‌ ‌هاشمی این درخواست صورت گرفت و آقای‌ ‌هاشمی هم موافقت کرد اما دقیقا حرفی که آقای‌ ‌هاشمی زد این بود که شما یک دانه روزنامه مثل اطلاعات بین‌الملل که خارج از کشور منتشر می‌شود همان‌طوری در بیاورید و آنقدر هم به ما حمله نکنید، ما هر امکاناتی که بخواهید در اختیارتان می‌گذاریم که خب طبیعتا کیهان چینن چیزی نیست.

 

بازخورد نمایشگاه مطبوعات از نظر دیدگاه‌های سیاسی منفی است یا مثبت. یعنی بیشتر انتقاد می‌شود یا تشویق؟

اگر قطع و ظاهر روزنامه را کنار بگذاریم نسبت به چند سال پیش بسیار تفاوت کرده است. در دوره دوم خرداد انتقادات خیلی بیشتر بود؛ شاید 80‌درصد بود. بعد از یک دوره‌ای شد پنجاه پنجاه. در این چند سال اخیر تقدیرها و تشکرات که از آقای شریعتمداری به خاطر سرمقاله‌هایی که می‌نویسد خیلی بیشتر شده یعنی نسبت به انتقادات بسیار بیشتر شده است.

 

رسیدگی آقای دعایی در روزنامه اطلاعات به کارمندانش از نظر رفاهی و تسهیلات زبانزد است. می‌خواستم بدانم این بحث در کیهان هم مطرح است یا خیر و بچه‌های کیهان از نظر معیشتی چه وضعیتی دارند؟

نه این اتفاق در کیهان دیده نمی‌شود ولی یک توضیح دارد، زمانی که آقای خاتمی وزیر ارشاد بودند ارز قابل توجهی در اختیار دو روزنامه کیهان و اطلاعات گذاشتند که صرف مخارج خودشان بکنند، آقای دعایی با یک زرنگی خوب و قابل تقدیر از این ارز استفاده کرد و چاپخانه بزرگ ایران چاپ را خرید که غیر ‌از خود روزنامه اکثر مجلات، روزنامه‌ها و کتاب‌های درسی در آنجا چاپ می‌شود.

در حقیقت درآمد اصلی روزنامه اطلاعات همان چاپخانه است. آقای خاتمی همان مقدار وجه را برای کیهان هم در نظر گرفت اما همان‌طوری که به نظر من در کشورداری نتوانست هوش اقتصادی خوبی به کار برد، در کیهان هم نتوانست خوب عمل بکند. ایشان در همه شهرستان‌های کشور ما حتی شهرهای کوچک، کتابفروشی کیهان تاسیس کرد و طبیعتا مخارج آنها از درآمدی که برای آنها اختصاص داده شده بیشتر بود. ایشان مشاوران خوبی درزمینه اقتصادی نداشت که بخواهد یک سرمایه‌گذاری اساسی که بعدها از آن بهره‌برداری کند نماید.

 

از نظر شما ماندگارترین تیتر کیهان در این چند سال چه بوده است؟

اولین چیزی که به ذهن من و به ذهن هر کسی که کیهان را می‌خواند می‌رسد، همان تیتر«ملت کار را تمام کرد» است و واقعا هم فکر می‌کنم تکان‌دهنده‌تر از آن دیگر نباشد که البته شاید بار اصلی آن تیتر را به نوعی من به دوش داشتم.

 

شبی که آرا شمارش می‌شود، اینجا چه خبر است البته منظور ما انتخابات اخیر نیست در همه دوره‌ها مثلا دوره آقای خاتمی یا انتخابات دیگر؟

ما 700 خبرنگار در 700 شهر داریم یعنی ما لحظه به لحظه در هر انتخاباتی بچه‌ها خبر می‌دهند که میزان آرا چه مقدار شده است. من یادم می‌آید به‌خصوص در انتخابات سال84 بچه‌ها چه از مراکز استان‌ها و چه از شهرهای کوچک، لحظه به لحظه زنگ می‌زدند و من هم روی کاغذی که اسم استان‌ها را نوشته بودم میزان رای را دانه دانه برای خودم جمع‌بندی و این جمع‌بندی را به بقیه منتقل می‌کردم.

اول کار ما فکر می‌کردیم چون کیهان اصولگراست، خبرنگارها برای اینکه دل ما را به دست بیاورند اغراق می‌کنند اما وقتی من دیدم که در تمام شهرها بدون استثنا این اتفاق می‌افتد فهمیدم که این آرا درست و آقای احمدی‌نژاد برنده انتخابات است.

همین اتفاق در انتخابات آقای خاتمی هم افتاد. آن موقع من در سرویس سیاسی بودم. برای انتخابات آقای خاتمی هم لحظه به لحظه خبر آمد که رای آقای خاتمی چقدر است و قبل از آنکه نتایج اعلام شود ما فهمیدیم که انتخاب آقای خاتمی قطعی است و به همان دلیلی که آقای ناطق قبل از اعلام نتایج به آقای خاتمی تبریک گفت این اتفاق هم در دوره آقای احمدی‌نژاد افتاد.

شاید تصورمان این بود که آقای احمدی‌نژاد این مقدار رای نداشته باشد اما عملا وقتی مراکز استان‌ها نتایج آرا را لحظه لحظه گفتند برای ما قطعی شد که رئیس‌جمهورمان چه کسی است و در نتیجه این تیتر انتخاب شد.

 

یادتان می‌آید سرمقاله روزنامه در روز بعد از انتخابات دوم خرداد تیترش چه بود؟

نه به یاد ندارم.

 

تیتر کیهان این بود:ران ملخی در دیگ ملت.

به یاد ندارم.

 

بسیاری از دوستان که شما را از نزدیک می‌شناسند شما را به شوخی حافظ منافع دکتر شریعتی در کیهان می‌دانند. کمی از وجود صداهای مختلف در کیهان برای ما بگویید.

این تصوری که شما از کیهان دارید و به‌عنوان سوال مطرح می‌کنید یک نوع بی‌انصافی در حق کیهان است. اما من به این دلیل که روابط عمومی خوبی دارم به جرات می‌گویم که نگاه آزادی که در تحریریه کیهان وجود دارد که بچه‌ها راحت حرف بزنند و نظرات مختلفی داشته باشند در هیچ روزنامه دیگری نیست.

 

این حرف‌های آزاد در محدوده اصولگرایی است یا خارج از اصولگرایی هم زده می‌شود؟

نه خارج از اصولگرایی هم زده می‌شود. کیهان به آقای احمدی‌نژاد هم بسیار انتقاد می‌کند. کیهان تنها روزنامه‌ای بود که در اوج اقتدار موسوم به جناح راست سه سرمقاله راجع به یک موضوع علیه آقای یزدی که آن زمان رئیس قوه قضائیه بود نوشت. همین‌طور وقتی که آقای ناطق نوری خانه‌اش را از خیابان فخرآباد فروخت و به نیاوران رفت هیچ روزنامه‌ای انتقاد نکرد جز کیهان. برعکسش را هم خدمتتان عرض می‌کنم، در همان انتخابات دوم خرداد که کیهان سلسله مقالاتی پیش از انتخابات درباره آقای خاتمی می‌نوشت یک برنامه رادیویی یا تلویزیونی داشتیم که روزنامه‌ها را نقد می‌کرد. بین آن روزنامه‌ها سلام جایی نداشت، کیهان آن زمان در یک مقاله انتقاد شدید کرد که چرا خواندن روزنامه سلام در این برنامه حذف شده است. می‌خواهم بگویم نه‌تنها این نگاه بین بچه‌های تحریریه وجود دارد بلکه بین مسوولان روزنامه هم وجود دارد فقط نمی‌دانم چرا این نگاه دیده نمی‌شود و عده‌ای تلاش دارند نگاه خشن کیهان را پررنگ‌تر نشان دهند.

 

یک موضوعی که در این یک سال اخیر مطرح شد بحث شهید صانع ژاله بود که آقای شریعتمداری می‌گفتند که ایشان مخبر ما بودند. شما صمیمیتی از ایشان با آقای شریعتمداری سراغ داشتید؟

خیلی از کسانی که با ما همکاری می‌کنند گروه‌های دانشجویی هستند که با سرویس سیاسی همکاری دارند یا گاهی با سردبیری که این هم از آن دست موارد بوده است.

 

در مقایسه با تحریریه بعضی روزنامه‌ها کیهان سیستم کامپیوتر کمتری دارد. اینجا ارتباط با بحث اینترنت به چه صورت است محدودیت خاصی وجود دارد؟

بله من خودم این احساس را دارم که تعداد کامپیوتری که در کیهان وجود دارد کم است.

 این ناشی از یک رویکرد است؟

نخیر. ناشی از امکانات ضعیف است.

 برخی معتقدند کیهان دارای یک مصونیت است. شما این نظر را قبول دارید؟

متاسفانه در آن فضاسازی که علیه کیهان صورت می‌گیرد نگاه فراگیری گم می‌شود. همان موقع که این صحبت‌ها بیشتر بود آقای سعید مرتضوی، به خاطر مطلبی که هنوز دادگاهش تمام نشده بود یک روز هم کیهان را تعطیل کرد. من اگر بخواهم منصفانه بگویم احساس نمی‌کنم کیهان مصونیتی داشته باشد بلکه احساس می‌کنم از زمان آقای نصیری تا امروز در دادگاه‌ها ظلم به کیهان بیشتر شده است.

امروزنامه – 31/06/1390

شاهرخ بزرگی
۲۹شهریور
خبرنامه دانشجویان ایران: سعید عبدولی، قهرمان کشتی جهان مدال خود را به همه شهدای شهرستان اندیمشک و به خصوص شهید مجتبی بابایی زاده تقدیم کرد.
 
مراسم باشکوه استقبال از سعید عبدولی جمعه شب برگزار شد و مردم ورزش‌دوست و قدر شناس اندیمشکی با استقبالی بی نظیر این دلاور با غیرت کشتی ایران را تا منزلش در کوی بهارستان اندیمشک همراهی کردند.

در این مراسم که با حضور جمعی از مسئولان این شهرستان نیز همراه بود سعید عبد ولی به همراه استقبال کنندگان، با حضور در منزل شهید مجتبی بابایی زاده، امتیاز و مدال قهرمانی خود را به پدر این شهید اهدا کرد.

وی در این دیدار، شهدا و خانواده های آنان را دارای ارزشی بسیار والا و جایگاه آنان را قابل ستایش دانست.

نعمت مریدی رییس اداره تربیت بدنی شهرستان اندیمشک در حاشیه این مراسم گفت: روح پهلوانی و علاقه مندی به ارزش های دینی و اسلامی در میان ورزشکاران ما همواره زنده است و حرکت سعید عبد ولی نیز در راستای همین کار انجام شده است.

گفتنی است شهید پاسدار مجتبی بابایی زاده جوان اندیمشکی بود که هفته گذشته در درگیری با گروهگ تروریستی پژاک به درجه رفیع شهادت نائل شد.
 

http://nasimonline.ir/Images/News/Larg_Pic/27-6-1390/IMAGE634519412637376904.jpg

 

 

 
سعید عبدولی فرنگی کار وزن 66 کیلوگرم گفته بود: برای کسب مدال طلای رقابتهای جهانی ترکیه ماهها تلاش کردم و خوشحالم که توانستم با شکست تمامی حریفان قدرتمندم در این مسابقات که سطح فنی بالایی داشت توانایی ها خودم را نشان دهم.

وی ادامه داد: این مدال را به تمام شهدای انقلاب اسلامی بخصوص شهید مجتبی بابایی زاده  از اهالی شهرستان اندیمشک که در حمله های گروهک تروریستی پژاک به شهادت رسیده است تقدیم می کنم.

عبدولی با بیان اینکه پس از دیدار نیمه نهایی کف دستم شکست تصریح کرد: هدفم مدال المپیک لندن است و برای رسیدن به این هدف سخت، شبانه روزی و با برنامه تمرین می کنم و امیدوارم محمد بنا به من برای حضور در این مسابقات اعتماد کند.

وی خاطر نشان کرد: امیدوارم با حمایت مسئولان وزرات ورزش و جوانان شرایطی فراهم شود تا ورزشکاران رشته های مدال آور بیشتر مورد توجه قرار گیرند تا بتوانیم با خیال آسوده تری به تمرینات پرداخته و آینده خود و خانواده مان تامین باشد.

شاهرخ بزرگی
۲۳شهریور
رأی و بیعت؛
«پس از جلسه مرا صدا کردند و رفتم نزد آقا. آقا پرسیدند: چه شده آقای جعفریان؟ گفتم: حضرت آقا، ما سال‌های پیش شعرهایی که حتی در روزنامه‌ها نتوانستیم منتشر کنیم، اینجا توانستیم بخوانیم. آقا فرمودند: همین طور است و من گفتم: ... شعرها را گزینش کردند. این خوب نیست. ما که شهره به شاعر انقلابیم و به قول مرتضی سرهنگی در سیراب شیردان نظام بزرگ شدیم، اگر صلاح ندانیم که می‌داند؟»
محمدحسین جعفریان، ‌از شاعران امروز خراسان است؛از نسلی که جنگ را تجربه کرده است. او پس از جنگ و در سال‌ها همکاری با «روایت فتح»، مستندهای بسیاری نیز از مناطق بحرانی جهان ساخته و در عین اینکه دستی بر آتش روزنامه نگاری دارد، مدتی نیز رایزن فرهنگی ایران در تاجیکستان بوده است.

به گزارش «تابناک»، وی همچنین در بیش از دو دهه‌ای که محفل ماه رمضان شاعران نزد رهبر انقلاب برگزار شده، از چهره‌های ثابت این نشست‌ها بوده و بارها در محفل مذکور، شعرخوانی داشته و تقریبا هر بار شعرش به طور ویژه‌ای مورد تشویق رهبر انقلاب قرار گرفته است، چندان که سال پیش،‌ پس از خواندن شعر «عاشقانه‌های یک کلمن» رهبر انقلاب فرمودند: «بدهید این شعر را خوشنویسی کنند و در بنیاد شهدا و ایثارگران آویزان کنند»؛ شعری که جعفریان بر این باور است، اگر پیشتر، مسئولان جلسه را از آن آگاه می‌کرد، مانع خواندن آن می‌شدند!

بنابر این گزارش، امسال اما شنیدیم که جعفریان به چهره‌ای معترض در این جلسه تبدیل شده و گفته است که مسئولان پیش از جلسه، با انتخاب اشعار، آنها را پاستوریزه می‌کنند. سایت‌های گوناگون نیز اخبار ضد و نقیضی از این ماجرا منتشر کردند.

جعفریان اما از ماجرا این گونه روایت می کند که شعری داشته که مسئولان جلسه و حوزه هنری، تنها دو بیت آن را که به جریان انحرافی باز می‌گشت، شنیده بودند و بدون شنیدن مابقی آن گفتند صلاح نیست این شعر خوانده شود و...

وی اینگونه ادامه می دهد که؛ «پس از جلسه مرا صدا کردند و رفتم نزد آقا. آقا پرسیدند: چه شده آقای جعفریان؟ گفتم: حضرت آقا، ما سال‌های پیش شعرهایی که حتی در روزنامه‌ها نتوانستیم منتشر کنیم، اینجا توانستیم بخوانیم. آقا فرمودند: همین طور است و من گفتم: خب امسال دوستان جای شما تصمیم گرفتند، چه چیز صلاح است و چه چیز نه. شعرها را گزینش کردند. این خوب نیست. ما که شهره به شاعر انقلابیم و به قول مرتضی سرهنگی در سیراب شیردان نظام بزرگ شدیم، اگر صلاح ندانیم که می‌داند؟»

جعفریان می‌گوید: «اینجا آقا مرا در آغوش گرفتند و سرم را بوسیدند که هم خودم و هم اطرافیان به شدت متأثر شدیم. آقا دست بر سر و شانه‌هایم کشیدند و گفتند: شما صبور باش آقای جعفریان. من در جریان انتخاب و شکل برگزاری جلسه نبودم. چند بار گفتند: صبور باش.»

به هر تقدیر، آن شعر را که امروز در روزنامه خراسان نیز منتشر شده، محمد حسین جعفریان در اختیار «تابناک»، قرار داد؛ شعری که جز عشق به انقلاب و آرمان های امام، نکته‌ای نداشت.

بر این اساس، برای رفع این سوءتفاهم و مهمتر از آن، رسیدن این شعر پرشور و شعور، آن را برای نخستین بار منتشر می‌کنیم:

رأی و بیعت

مدتی این مثنوی تأخیر شد
آهوی ما گرگ شد، خنزیر شد

شد رها سگ،‌ باز و بسته ماند سنگ
ای برادر باز هم جنگ است،‌ جنگ

سالکان بی خرد! بی‌پیرها!
ساحران! رمال‌ها! جن‌گیرها!

مکتب ایران چو دکان شماست
نفستان ولله ایران شماست

عشق ایران کاش در سر داشتید
کاش آن را نیز باور داشتید

وای از آن روزی که با بانگ جلی
سایه بردارد ز سرهاتان ولی

پس زند خاک از کدورت‌هایتان
صورتک‌ها را ز صورت‌هایتان

بانگ بردارد ز اعماق وجود
فاش گوید آنچه را بود و نبود

تشتتان چون از سر بام اوفتاد
کله‌هاتان چون که خالی شد ز باد

هان! گمان کردید ما وامانده‌ایم؟!
ما کنار دام بر جا مانده‌ایم

منتظر با تیغ‌ها و داس‌ها
پیشتر آیید ای خناس‌ها

هر طرف کردیم دامی را رها
پیشتر آیید ای بدکاره ها

تیغ کج آ‌ریم و گردانیم صاف
هر که ره گیرد به سوی انحراف

چون هلاهل مغز بادام شما
مانده فرزین گرچه در دام شما

ای دلیل داعیان دین ما
تاج سر، ای مرد، ای فرزین ما!

این سخن را بشنو از اهل تمیز
رأی و بیعت فرق‌ها دارد عزیز

نیک می‌دانیم از برهان و نقل
این که بیعت عشق باشد رأی عقل

گرچه عقل ما ملاک خوبی است
یادمان باشد که پایش چوبی است

عقل آخر هم بماند در نود
عشق اما ختم کار و هست صد

هر چه رمل آرید و سحر و جفر و راز
عشق اسطرلاب اسرار است باز

چون رجز خوانند مردان نود؟
چون؟ که جاری در رگان ماست صد؟

***
ماه سنگی سرد و بی مقدار بود
گرمی خورشید بر حسنش فزود

رو بگرداند چو خورشیدی ز  ماه
در محاق افتد قمر، گردد تباه

جملگی دانند، حتی خار و خس!
آبروی ماه از شمس است و بس
شاهرخ بزرگی
۰۱شهریور

رجا: شعر حاج منصور ارضی در شب بیست و یکم

به نام آب اسیر سرابمان کردند / چه شد که سر به دل انقلابمان کردند

عفاف فاطمیان را به سخره می گیرند/ چه هجمه ها که به اصل حجابمان کردند

هوای شهر شهیدان ز کیدشان ابریست / ز فتنه خون به دل آفتابمان کردند

نه شرم از شهدا و نه شرم از رهبر / هماره بعد خمینی عذابمان کردند

به کوچه های ولایت شراره افروزان / به شعله های جسارت کبابمان کردند

از آن دعای فرج که در آن ولایت نیست / به پیش حضرت آقا خرابمان کردند

به نام مکتب ایرانی آمده توحید / به انبیای عظام و کتابمان کردند

حرام خور که شدی حق کشی شود ساده / چه باطلند که ناحق حسابمان کردند

فرشتگان خدا چون غریبمان دیدند / چنان دعای سحر مستجابمان کردند

شاهرخ بزرگی
۰۱شهریور

با رونمایی از سوخوی جدید روسیه:

رقابت در ساخت هواپیماهای رادار گریز بالا گرفت

روسیه، نخستین جنگنده رادار گریز خود را که برای نمونه ارزانتر، اف-۲۲ آمریکا طراحی شده، به نمایش گذاشته است.

سوخوی تی-۵۰ که مشترک با هند ساخته شده، برای نخستین بار روز چهارشنبه در نمایشگاه هوایی ۲۰۱۱ ماکس در نزدیکی مسکو به پرواز درآمد و بدین ترتیب، روسیه و هند در کنار چین و آمریکا، چهار کشوری در جهان هستند که هواپیماهای رادار گریز را در اختیار خواهند داشت.

به گزارش «تابناک»، بر پایه خبری که «بی.بی.سی» منتشر کرده، این هواپیمای مافوق صوت با هدف برابری با تازه‌ترین مدل مشابه آمریکایی ساخته شده و قادر به انجام مانورهایی است که در هواپیماهای قدیمی‌تر ممکن نبود و روسیه قصد ساختن هزار فروند از این جت‌ها را در دهه‌های آینده دارد و انتظار می رود که هند تا دویست فروند از آنها را بخرد. با این حال، تولید کامل آن تا ۲۰۱۵ آغاز نخواهد شد.



«میخائیل پوگوسیان»، رئیس شرکت «یو اِی سی» روسیه که هواپیما را ساخته است، گفت: جت تی-۵۰ نه تنها ستون فقرات نیروی هوایی روسیه بلکه نیروی هوایی هند را تشکیل خواهد داد.

او گفت: انتظار می رود که نیروی هوایی روسیه تا دویست عدد از این هواپیماها را بخرد که جایگزین جنگنده اس یو-۲۷ خواهد شد.

بنا بر این گزارش، پرواز آزمایشی تی-۵۰ که نخست قرار بود در سال ۲۰۰۷ تولید شود، بارها به دلیل مشکلات فنی عقب افتاد. این جنگنده سرانجام در ماه ژانویه سال گذشته برای نخستین بار و پنهانی آزمایش شد. سوخوی تی-۵۰ که در هر هوایی قادر به عملیات است، توانایی پرش در باندی ۳۰۰ تا ۴۰۰ متری و حمله همزمان به اهداف زمینی و هوایی را دارد.



سال گذشته، رسانه‌های روسیه گزارش دادند، تا ده میلیارد دلار، خرج طراحی و ساخت این جنگنده شده است؛ اما بهای هر فروند در نهایت صد میلیون دلار خواهد بود.

انتشار این خبر در حالی است که چین هم در آغاز سال 2011، اعلام کرد که این کشور، نخستین جنگنده رادار گریز (استیلت) خود را با موفقیت آزمایش کرده است. رئیس جمهور چین اتفاقا زمانی خبر موفقیت کشورش را در تولید این جنگنده های رادار گریز اعلام کرد که رابرت گیتس، وزیر دفاع وقت آمریکا در حال دیدار از چین بود.



رابرت گیتس، با اشاره به برنامه‌های دولت چین برای تولید نخستین جت‌های جنگنده رادار گریز، گفته بود: گویا چین در روند تولید این نوع جت‌ها، به مراتب بیش از پیش‌بینی نهادهای اطلاعاتی آمریکا، پیشرفت کرده است؛ پیشرفت‌های نظامی اخیر چین به اندازه‌ای است که می ‌تواند قابلیت‌های آمریکا را در منطقه اقیانوسیه با خطر روبه‌رو کند.

گفتنی است، بودجه نظامی چین در سال ۲۰۱۰ رسما ۷۸ میلیارد دلار اعلام شد، ولی بودجه نظامی آمریکا، بیش از هفتصد میلیارد دلار است که هنوز بالاترین بودجه نظامی در جهان به شمار می رود.

شاهرخ بزرگی
۲۱مرداد

بنقل از پارسینه، عثمان طه یا «عثمان طه الحلبی» کاتب سرشناس و پر آوازه قرآن در جهان اسلام اهل سوریه بوده اما بیش از ۳۰ سال است که در شهر مدینه اقامت دارد و به زبان فارسی نیز تاحدودی تسلط دارد.
نام کامل او «أبو مروان عثمان بن عبده بن حسین بن طه الحلبی» است. او در سال ۱۹۳۴ میلادی در یکی از روستاهای اطراف شهر حلب، متولد شد. او دارای هفت فرزند است. پدرش شیخ «عبده حسین طه» امام جماعت مسجد روستایشان بود.
«عثمان طه» در مورد علت تسلطش بر زبان فارسی می‌گوید: من به خط نستعلیق فارسی علاقه زیادی دارم و هنگام تمرین بر نوشته‌های فارسی، لازم می‌شود که معنای کلمات را بفهمم و الاّ هیچ لذتی نمی‌برم از همین رو فارسی را به تنهایی یاد گرفتم. دیگر اینکه استاد «امیرخانی» از ایران، دوست بنده‌ است و من از ایشان و بعضی از دوستان، ضرب المثل‌های فارسی زیادی را یاد گرفته‌ام.
«عثمان طه الحلبی» مدرک لیسانس رشته «شریعت اسلامی» را دارد و در زمینه زبان عربی، نقاشی و هنرهای اسلامی نیز دوره‌هایی را گذرانده و مطالعات زیادی نیز داشته‌ است.
او اجازه خطاطی و به اصطلاح مدرک این کار را در سال ۱۹۷۳ میلادی از استاد ترک تبار «حامد الآمدی» دریافت کرد. وی نزد خطاطان سرشناسی همچون محمدعلی مولوی و ابراهیم رفاعی در حلب و محمد بدوی دیرانی در دمشق شاگردی کرد. او نخستین بار در سال ۱۹۷۰ میلادی قرآنی را به خط خودش برای وزارت اوقاف و شئونات اسلامی سوریه نوشت.
وی از سال ۱۹۸۸ میلادی که به عربستان سعودی مهاجرت کرد، در چاپخانه قرآن کریم ملک فهد، در مدینه مشغول به کار است. قرآن دست خط وی، به دلیل ویژگی‌های زیادی که دارد، در حال حاضر پرتیراژترین و سرشناس‌ترین قرآن موجود در سراسر جهان است.

شاهرخ بزرگی
۱۱مرداد
ضیافت شگفتی است و ضیافت کده‌ای شگفت‌تر.
ضیافت گرسنگی!

ضیافت بر سفره‌ای تهی از بانگ نوشانوش، خالی از خوردن.
و میزبان خدا، با او که خوان نعمت بی‌دریغش همه جا کشیده.
و ...

مهمان من و تو!

یک ماه چشم و لب فرو بستن، نخواستن، ندیدن، نشنیدن.
آماده برای شنیدنی دیگر، نوشیدنی دیگر و دیدنی که چشم‌های عادی و مادی از آن محرومند.

آماده برای شنیدن وحی، پیامبر گونه‌شدن، مداحی روح القدس را نوشیدن و نیوشیدن؛
تنزل الملائکته و الروح...

زیر بارش متواتر و ممتد وحی، در فرود مستمر ملائک، به «سلام» رسیدن، درک مطلع فجر که سلامٌ هی حتی مطلع الفجر.

ماه شگفتی است. ماه شستن پلک‌ها از خواب برای ادراک لذت شیرین خلوت شبانگاه، ماه صیام و قیام و سلام، ماه هدایت و بینات و فرقان، هدی للناس و بینات و من الهدی و الفرقان.

به ضیافت کده‌ای می‌آییم که رسم مهمانی از «نان» گرفتن و بر «جان» افزودن است.
دهان بستن و چشم گشودن است، زنگار از زندگی زدودن است.

به ضیافت کده‌ای می‌آییم که شرط ورود تقواست و شرط خروج نیز!
و مگر خدای رمضان، شهر رمضان را «لعلکم تتقون» نخوانده است؟!

بر سر در این شهر نوشته‌اند: پاکی، شرط ورود است.
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز

-------------------

شب‌های اشک و زمزمه رسیده است؛ شب‌هایی که نفس‌ها بوی بهشت می گیرند، چشم‌ها بهشت را رصد می‌کنند. لب‌ها به بوسه‌ی نام دوست متبرک می شوند.

و روزها همه پرستش و نیایش و رویش، شب و روز بوسیدن نام محبوب، بوسیدن لب‌های خدا!
در این ماه، انفاس، تسبیح است، حتی خواب نیز عبادت! خوابی برای بیداری، خوابی برای نخوابیدن.

ماه مبارک خداست. در دوزخ بسته می‌شود و بهشت آغوش می‌گشاید.
آیا ما به خاموش کردن شعله‌های دوزخ در خویش می اندیشیم!

فرصت عزیزی است تا گناه از ساحت قلب‌هایمان رمان و گریزان شود،
و خدا به ضیافتکده قلب‌هایمان مهمان.

پس رمضان، جشن حضور خداست در قلب‌ها.
به خدا خوش آمد بگویید.

دکتر محمدرضا سنگری

شاهرخ بزرگی
۱۱مرداد

رمضان کشتی نوح است نمانید شما

ترسم آن است که  خود را نرسانید شما

بادبانهای شب قدر چنین می گویند

این زمان جانب خورشید برانید شما

همه رفتند، همه جانب خورشید شدند

هان بیایید اگر سوخته جانید شما

سوی آن گنبد و گلدسته سبز ازلی

چون کبوتر همگی دل بپرانید شما

دل من مرده هلا زنده دلان شب قدر

بر دلم فاتحه ای تازه بخوانید شما

شب هجران است اشکی بفشانید ز دل

روز میدان است اسبی بدوانید شما

وقت آن است که جانی بکشانید به اوج

دم آن است که روحی بدمانید شما

از جوان پیری ما هیچ مگیرید سراغ

دمتان گرم که پیران جوانید شما

مرحباتان که در این دور هدرها و هبا

گردخورشید ازل در دورانید شما

درد ما دلشدگان را بسرایید به شعر

داد ما سوختگان را بستانید شما

گاه افطار و سحر سفره نورید و دعا

چون سحرگاه رسد بانگ اذانید شما

تا نمانیم در این غمکده جز با غم هم

شب افتادن جان است بمانید شما

هفت پشتم همه از تیره باران بودند

همم از طایفه اشک بدانید شما

پدرم بود یکی آتش  دلتنگ و غریب

چون سیاووش پدر را پسرانید شما

مادری دارم از خاک که بر زانوی او

دم مردن سر من را بنشانید شما

خواهری دارم از رود که هنگام وداع

در پی اش یک چند اشکی بفشانید شما

بادها با من دلتنگ برادر بودند

ای همه ابر که در باد نهانید شما

همسری دارم از آیینه دلش روشن تر

مثل آیینه پر از نور بمانید شما

دختری دارم از جنس غزل، عطر عسل

زنده باشید اگر دخترکانید شما

ما در این غمکده ها دست به کاری نزدیم

کاش و ای کاش که کاری بتوانید شما

***

روزهایی که گذشتند دلم غلغله بود

ای که فردای زمین را نگرانید شما

تن یاران وطن پر شده از شعله و زخم

باز بر زخم چرا زخم زبانید شما

گوسپندید؟ نه! گرگید؟ نه! ماندم که که اید

نه امیرید شمایان، نه شبانید شما

آه و صد آه یکی قصه نخواندید ز درد

حیف و صد حیف یکی نکته ندانید شما

ای فسوسا که به دنبال مقام افتادید

ای دریغا که پی نام و نشانید شما

حاجتی هست اگر مردن ایمان شماست

چه کسی گفته که محتاج به نانید شما

هان ببینید در آیینه که تصویر که اید؟

هم از آیینه بپرسید کیانید شما

از هیاهوی شما چشم وطن آب نخورد

ما شنیدیم که صاحب نظرانید شما!!

این و آن راه به فردای هدایت بردند

ای دریغا که نه اینید و نه آنید شما

نکند گم شده از دست شما خاتم عمر

بر چه عهدید شما  در چه زمانید شما

ظاهرا گرچه به دل غصه غیبت دارید

در پس پرده تزویر نهانید شما

گرچه گفتید به دشنام مرا ابن فلان

من نگویم که فلان ابن فلانید شما

همزبانید ولی محرم بیگانه شدید

مهربانید ولی تلخ دهانید شما

 شاعرانید ولی از غم مردم دورید

نه بدیع و نه معانی نه بیانید شما

نیست در شعر شما هیچ امیدی به فروغ

بی خبر از غم و درد اخوانید شما

بیش ازاین از ستم خلق خدا دم مزنید

با همه همهمه ها بی همگانید شما

ما اگر بار گران بود گذشتیم و گذشت

ای دریغا که همه بار گرانید شما

خاک ایران نسب از خون سیاوش دارد

آتش افروزانا در چه گمانید شما

نکند راز دل سوختگان فاش شود

نکند نامه به بیگانه رسانید شما

مهره نرد هوس، بازی تان خواهد داد

تا به کی مضحکه هر هیجانید شما

یا از این دمدمه خود را به کناری بکشید

یا از این وسوسه خود را برهانید شما

خاکریزی ست که یک باره فرو می ریزد

باز گردید که در خط امانید شما

***

هله یاران منا دشمن جانی نشوید

خصم را بر سر جایش بنشانید شما

هین بهار رمضان است به دل پردازید

گردی از جان و دل خود بتکانید شما

کاش صافی شود از دُرد، دل و دین شما

رمضان آمده عین رمضانید شما

صبح اگر کشتی این قوم به جودی بنشست

از منش نیز سلامی برسانید شما

شهریور ماه ۱۳۸۸  علیرضا قزوه

شاهرخ بزرگی