صبح فردا

صبح فردا

دوستی داشتم که بهتر است بگویم برادری داشتم بنام شهید مهدی (بهروز) فلاحت پور که سالیان سال در جبهه های حق علیه باطل به جنگ و مبارزه با بعثیان کافر مشغول بود و چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت و هر بار با جراحات سنگین به پشت جبهه و بیمارستان بر می گشت بالاخره با چندین بار مجروحیت و شیمیایی شدن در 8 سال دفاع مقدس شهید نشد تا اینکه در اردیبهشت ماه سال 1371 به لبنان رفت تا درباره شهید سیدعباس موسوی و مبارزان لبنانی برنامه بسازد و از طرف موسسه فرهنگی روایت فتح به همراه چندتن از همکاران و دوستانش به جنوب لبنان رفت که در 31 اردیبهشت ماه سال 1371 در حین فیلمبرداری در دره بقاع لبنان ناگهان هواپیماهای رژیم صهیونیستی اسرائیل دره بقاع را بمباران کردند که ایشان هم در همان مکان به شهادت رسید و به آرزویش که وصل به حضرت دوست بود نائل آمد. از ایشان فقط یک قطعه کوچک از مچ پایش به وطن بازگشت ، لذا این وبلاگ را بیاد او و بنام او درست کردم تا هر از گاهی یادی از او و خاطرات شیرین با او بودن بنمایم. روحش شاد و یادش گرامی

آخرین نظرات

بوش هم دعوتم کند درس اخلاق می دهم

جمعه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۰، ۰۱:۴۸ ب.ظ

محمد ساجدی در برنامه « صدای خاطره» رادیو گفت و گو در گپ و گفتی صمیمانه با مرتضی آقا تهرانی به ابعاد مختلف زندگی و فعالیت های علمی ایشان پرداخت. در بخش های از این گفت و گو به  مرور خاطرات ایشان در محضر استادان بزرگی مانندحضرات آیات بهجت، رمضانی، فاضل ، جنتی و مصباح و همچنین خاطرات جذابی از دوران تحصیلاتشان در آمریکا  نیز اشاراتی می شود.

در ادامه با این گفت و گوی جذاب و خواندی همراه شوید.

ساجدی: سلام علیکم، خوش آمدید
آقا تهرانی: سلام علیکم و رحمت اله

ساجدی: برای آشنایی بیشتر شنوندگان  بفرمایید حضرتعالی متولد چه سالی هستید؟
آقا تهرانی: 1336 ( ماه صفر) در اصفهان در محله تل واژگان به دنیا آمدم

ساجدی: شغل ابوی شما چی بوده؟
آقا تهرانی: سنگ تراش بودند. پدرم اول دوات‌گر بودند یعنی در بازار سماور درست می‌کردند و بعد که دستگاه چرخ آمد به شغل سنگ‌تراشی روی آورند، بعد چون احساس می‌کنند سنگ تراشی به دلیل تکنولوژی درحال از بین رفتن است به شغل پیمانکاری سنگ کاری روی می‌آورند و درنهایت به سنگ بری اشتغال می ورزند.

رادیو گفت‌وگو: به خاطر شغلشون نام دوات گر را برخود گذاشتند؟
آقاتهرانی: بله، به این نام معروف بودند.

ساجدی: چند خواهر و برادر هستید؟
آقا تهرانی: یک برادر بعد از خودم داشتم که شهید شد و اسمش مصطفی بود که از نظر سنی کوچک‌تر از من بود، اما خوشا به حالش بعد از او سه برادر دیگر و سه خواهر دارم.

ساجدی: درچه سالی به دبستان رفتید؟
آقا تهرانی: بنده قبل از سن مدرسه به صورت مستمع آزاد در کلاس شرکت می‌کردم و از سن پنج سالگی به مکتب قرآن در اصفهان رفتم که خانم پیرزن خوبی بود (خدا رحمتش کند) که خوب درس می‌داد و من نماز را نزد ایشان بلد شدم.

ساجدی:  چون پدرتان خیلی مذهبی بودند به این مدرسه رفتید؟
آقا تهرانی: در آن زمان دو نوع مدرسه بود یکی مدارس ملی و دیگر مدارس اسلامی که آقا شیخ عباس اسلامی آن‌ها را تأسیس کرده بود و پدرم من را به این مدرسه اسلامی فرستادند که برای من بسیار مفید بود. سبک مدارس اسلامی را آموزش و پرورش وقت هم قبول کرده بود.

ساجدی: آیا نوع نگاه به این مدارس به لحاظ تفکرات با مدارس ملی متفاوت بود؟
آقاتهرانی: در مدارس اسلامی صبح‌ها در صف دعاهای مذهبی خوانده می‌شد درحالیکه در مدارس ملی بیشتر سرودهای با محور ایرانیت خوانده می‌شد و برنامه قرآن و نماز جماعت در مدارس اسلامی گرمتر بود.

ساجدی: اگر پدر شما گرایشات مذهبی نداشت باز به مدارس اسلامی می‌رفتید؟
آقاتهرانی: قاعدتا، نه

ساجدی: تحصیلات متوسطه را چگونه گذراندید؟
آقاتهرانی: در دبیرستان نشاط که درحال حاضر با اسم شهید رجایی نام‌گذاری شده گذراندم.
همزمان با دوره دبیرستان دروس مذهبی را هم می‌خواندم

ساجدی: شما چگونه با دروس مذهبی ارتباط برقرار کردید؟
آقاتهرانی: بنده سال دهم دبیرستان بودم که علاقمند شدم به درس‌های طلبگی و خدمت یکی از آقایون علما که از بزرگان اصفهان بودند که آیت اله جنتی هم در مورد ایشان می‌فرمودند ایشان مرا طلبه کردند، به نام آیت اله حاج شیخ حسین فاضل کوهانی رفتم. ایشان به من گفتند که به دبیرستان می‌روید اشکالی ندارد، اما من هم یک چیزهایی بلدم که یادت می‌دهم و من هم علاقمند شدم و آرام آرام چیزهایی یادگرفتم.

ساجدی: یعنی در شکل‌گیری تفکرات مذهبی شما آیت اله فاضل نقش داشتند؟
آقاتهرانی: قطعا، چون در ادامه، بنده به ایشان خیلی علاقه پیدا کردم. چون پیرمردی بود حدود هفتادساله که در مسجد بچه‌ها را خوب تحویل می‌گرفتند و برخورد خوبی با آن‌ها داشتند و بچه‌ها را عصرها جمع می‌کردند و برای آن‌ها صحبت می کردند. محله، خیلی محله مذهبی نبود اما با آمدن ایشان تقریبا تحول جدی در محله صورت گرفت. یادم می‌آید زمانی که مرحوم آیت اله فاضل از دنیا رفتند ، من شمردم، دوازده تا طلبه با سواد از محله خارچ شدند.

ساجدی: شما کی به قم آمدید؟
آقاتهرانی: قکر می‌کنم چهارسال قبل از انقلاب بود. بنده وقتی علاقه خودم را به طلبگی نشان دادم. آیت اله فاضل به پدرم سفارش کرده بودند که مرا برای تحصیل مذهبی به قم بفرستند. پدرم علاقه زیادی به من داشت و من هم بسیار به او احترام می‌گذاشتم. و در کار دوم خودم استاد بودم. برای همین برای اینکه بخواهند بنده را برای ادامه تحصیل آزاد کنند، گذشت ویژه‌ای از خود نشان دادند.

ساجدی: قم به کدام مدرسه رفتید؟
آقا تهرانی: با مشورت آیت اله فاضل به بهترین مدرسه قم یعنی مدرسه حقانی رفتم. آن موقع مدرسه حقانی زیرنظر مرحوم آیت اله شهید بهشتی و آیت اله شهید فردوسی و آیت اله جنتی و آیت اله مصباح اداره می‌شد.

ساجدی: هنوز هم معتقدی که مدرسه حقانی بهترین مدرسه است؟
آقاتهرانی: بله، در دوره چهارساله تحصیلم در آنجا برخی اختلاف نظرهای فکری بین طلبه‌ها به وجود آمدند و مسئولین مدرسه ترجیح دادند بنده را از مدرسه بیرون کنند.

ساجدی: موارد اختلاف چه بود؟
آقاتهرانی: بحث‌های روشنفکری قبل از انقلاب رایج بود که من انتقادهایی داشتم و این بحث‌ها که بیشتر از افکار روشنفکرانه آقای شریعتی ناشی می‌شد که موجب اختلاف نظر بین بچه‌های مدرسه شده بود و مخالف، موافقان خودش را داشت. مدیر مدرسه قصد اداره مدرسه را داشت وی معقتد بود آنجا جای اینگونه بحث‌ها نیست.

ساجدی: شما چه واکنشی نسبت به نظریه شریعتی دانستند؟
آقاتهرانی: بنده فکر می کردم که آثار شریعتی مردی انقلابی است ولی در مبانی فکری مشکل دارد بویژه در بحث اسلام شناسی که مطرح می کنند، بحث توحید و نبوت و معاد بحث هایی نبود که ایشان اهلیت ورود به آنها را داشته باشد.

ساجدی:  تحصیلات مقدماتی خود را در نزد کدام استاد فرا گرفتید؟
آقاتهرانی: علمای زیادی را بنده شاگردی کرده ام. در مقدمات آیت ا... حائری شیرازی، آیت ا... جنتی، شهید قدوسی و اصولا فقه را هم نزد آیت ا... جنتی فرا گرفتم.

ساجدی: در چه سالی مقدمات را به پایان رساندید؟
آقاتهرانی: دقیقا یادم نیست ولی در رزومه من هست اما تقریبا حدود چند سالی شد.

ساجدی: سطح را کجا خواندید؟
آقاتهرانی: یک مقداری از آن را مدرسه حقانی و مابقی را به شکل آزاد در حوزه دنبال کردم.

ساجدی: درجه تحصیلی شما از نظر حوزوی چیست؟
آقاتهرانی: اجتهاد است. در حوزه فقهی صاحب نظر هستم.

ساجدی: آیا در کل مباحث فقه و اصول صاحب نظرید؟
آقاتهرانی: وقتی در فقه و اصول صاحب نظر بشویم لازم نیست در تمام شاخه های آن به اجتهاد برسیم. بلکه این قدرت هست که هر بحثی را وارد شویم آن را حل کنیم و از آن خارج شویم. همین که انسان به اصطلاح ما طلبه ها به وسع فکری می رسد یعنی صاحب نظر می شود می تواند که بحث را به سرانجام برساند و می تواند مسائل را مورد جرح و تعدیل قرار دهد. من قبل از نمایندگی در قم درسهایی داشتم که در حوزه فقهی بوده است.

ساجدی: از همنشینی و شاگردی در محضر آیت ا... جنتی خاطره ای دارید؟
آقاتهرانی: یک ویژگی ممتاز در حوزه علمیه هست که در دانشگاه نیست. در حوزه اساتید با شاگردان خود نشست دارند. تنها به گفتن درس اکتفا نمی شود. بلکه ما اگر در مواردی نیاز به مشورت در مسائل زندگی داشتیم با اساتید مطرح می کردیم. مثلا من اگر موردی را خدمت آیت ا... جنتی می بردم ایشان وقت می دانند و با دقت مطلب من را گوش می کردند و سعی می کردند که کمک مشورتی بدهند. یا ما می رفتیم دفتر ایشان یا آقا می آمدند در حجره ها و بعد شروع می کرد از مشکلات پرسیدند.

ساجدی: تفکرات شما به آیت ا... جنتی کاملا نزدیک است؟
آقاتهرانی: اساتید اصولا روی شاگردها تأثیر مستقیم دارند.

ساجدی: آیا آیت ا... جنتی از شما در مسائل سیاسی بهره می گیرند؟
آقاتهرانی: نه من در حدی نیستم که ایشان استفاده کنند.

رادیو گفتگو: شما چه سالی ازدواج کردید؟
آقاتهرانی: حدود 19 و 20 سالگی ازدواج کردم. ما برای ازدواج به مشهد مقدس مشرف شدیم و از امام رضا (ع) خواستم که از خدا بخواهد همسری خوب سر راهم قرار دهد و جالب اینکه پدر همسر بنده نیز همزمان با من از امام رضا (ع) همین مطلب را خواسته بودند. یکی از بزرگان به نام آقاشیخ مهدی نجفی در حرم امام هشتم دفن هستند که من خیلی ایشان را دوست می داشتم و من اولین بار با پدر خانم خودم سر قبر ایشان آشنا شدم و همان شد مقدمه ازدواج مان .

ساجدی: قبل از انقلاب چه فعالیت های سیاسی داشتید؟
آقاتهرانی: در جلسات قرآن گاهی آرام آرام مباحث سیاسی هم مطرح می شد در آن زمان قم محل التهاب مسائل سیاسی بود که ما گاهی در بعضی اجتماعات حضور داشتیم.

ساجدی: آیا با احزابی هم علیه رژیم شاه فعالیت داشتید؟
آقاتهرانی: نه با بچه ها به لحاظ تفکر مخالفت هایی با رژیم شاه می کردند بویژه در 15 خرداد هر سال و معمولا بچه مدرسه ای ها گاهی به مدرسه فیضیه می رفتند و علیه شاه شعارهایی می دادند.

ساجدی: در زمان پیروزی انقلاب کجا بودید؟
آقاتهرانی: ایران بودم و بیشتر قم و اصفهان بودم.

ساجدی: دروس خارج را کجا فرا گرفتید؟
آقاتهرانی: عمده فقه و اصول را خدمت آیت ا... مظاهری فرا گرفتم و بعد هم چند سالی خدمت آیت ا... بهجت فقه و اصول را ادامه دادم.

ساجدی: از آیت ا... بهجت چه خاطره ای دارید؟
آقاتهرانی: آیت ا... بهجت گفتنی نیست بلکه دیدنی است.

ساجدی: درست است که می گویند آیت ا... بهجت چشم بصیرت داشته؟
آقاتهرانی: این چیزها برای آیت ا... بهجت کمترین چیز است.

ساجدی: چرا چهره آیت ا... بهجت را زیاد تبلیغ نمی کنند؟
آقاتهرانی: حتی فقه و اصول ایشان هم همین طور مهجور ماند. ایشان فوق العاده انسان وارسته ای بود. یکی از عادات ایشان این بود که قبل و بعد از درس به مباحث خاصی می پرداختند، مباحث اخلاقی، تربیتی و عرفانی و اگر هم کسی می خواست به این مباحث برسد باید زودتر می رفت. وقتی که درس تمام می شد آنهایی که اهل اخلاق و عرفان بودند می نشستند. در یکی از جلسات به بحثی وارد شدند. آن بزرگوار قبل از اینکه از دنیا بروند در لبنان خدمت آقا رسیدند که حضرت فرمودند شما یک هفته بیشتر در دنیا نمی مانید. ایت ا... بهجت گلایه می کنند که قرار بود ما در زمان ظهور شما باشیم و آن حضرت می فرمایند که در زمان ظهور شما رجعت خواهید کرد.

ساجدی: شما فلسفه را کجا آموختید؟
آقاتهرانی: در قم خدمت آیات عظام فیاضی و مصباح فرا گرفتم.

ساجدی: پس رابطه شما با آیت ا... مصباح باید خیلی نزدیک باشد؟
آقاتهرانی: بله خیلی ایشان علاقه داشتم.

ساجدی: شما مکاتب روانشناسی را نزد کدام اساتید آموختید؟
آقاتهرانی: دکتر کارداران (خدا رحمتش کند) دکتر برادران که در مشهد هستند و ما برای اینکه بتوانیم فوق لیسانس بگیریم باید بعضی واحدهای مدیریت را هم بگذرانیم.

ساجدی: پس با اختیار رشته روانشناسی را انتخاب کردید؟
آقاتهرانی: بله، در انتخاب رشته دو پارامتر مؤثر است، علاقه و نیاز جامعه، بعضی از علوم خوبند اما کاربردی ندارند و روی دست ما می‌ماند.

ساجدی: برای رشته روانشناسی چرا دانشگاه را انتخاب کردید؟
آقاتهرانی: احساس کردم درس‌های دبیرستان من را ارضا نمی‌کند و به همین ترتیب دانشگاه را هم احساس می‌کردم خیلی بی‌ربط با زندگی است به همین دلیل احساس می‌کردم دارم معطل می‌شوم. در دانشگاه بسیاری از علوم به روز نبود. درحالیکه درغرب بسیار هماهنگ با علوم پیش می‌روند برای همین به قم آمدم و درس طلبگی را ادامه دادم و نصف روز درس حوزه را می‌خوانیدم و نصف روز درس دانشگاه بعد متوجه شدم که روانشناسی غرب ادعا می‌کند همه چیز در نزد ماست و من فکر کردم که می‌توانیم روانشناسی اسلامی داشته باشیم. چراکه اسلام کاملترین دین است و این بحث اسصلامی بودن در همه رشته‌های انسانی دیده می‌شود و دانشجوی خوب دانشجویی است که حرف غربی‌ها را به خوبی بفهمد.

ساجدی: این شد که کشیده شدید به غرب؟
آقاتهرانی: مؤسسه امام خمینی(ره) به این نتیجه رسد که یک عده از طلبه‌ها را به غرب بفرستد تا خوب و بد علم غرب را بررسی کنیم. بعد رفتیم مونترال کانادا و بعد رفت و آمدی شد با پروفسور لندولت که مستشرق بود و شاگرد پروفسور کورونت که با آیت اله مصباح گفتگو کرکدند و قرار شد که ما به بهترین دانشگاه کانادا برویم و مدت سه سال با خانواده در آنجا ماندیم و فوق لیسانسم را گرفتم.

ساجدی: در کانادا ملبس به لباس روحانست بودید؟
آقاتهرانی: نه در دوره دانشجویی لباس روحانیت نداشتم اما بعد از سه سال قرار شد بروم آمریکا و رفتم نیویورک و قرار شد مؤسسه اسلامی برای تبلیغ اسلام در نیویورک افتتاح شود من به شرط اینکه به روند تحصیل لطمه نخورد حاضر شدم که کار طلبگی هم در کنار تحصیل انجام دهم. در زمان سفارت کمال خرازی بود که خیلی اصرار کردند به آنجا رفتم و قرار شد به صورت آزاد درسم را هم با دانشگاه‌های نیویورک ادامه دهم. من تحقیق کردم که چه رشته‌ای ادامه دهم به عرفان علاقه داشتم اما آمریکا عرفان غنی نداشت بعد چون به فلسفه علاقه داشتم این رشته را انتخاب کردم و دکتری من دو موضوعه شد، یک عرفان که فوق لیسانس آن را داشتم و یک فلسفه و در نیویورک هم دکتری فلسفه عرفان گرفتم.

ساجدی: قبل از ورود به سرزمین غرب چه قضاوتی داشتید؟
آقاتهرانی: بین دیده‌ها و شنیده‌ها تفاوت زیادی وجود اشت. بعضی عاشق غرب‌اند و افراطی از خوبی غرب می‌گویند و برخی هم ازغرب متنفرند و بی‌دلیل بد می‌گویند فرق نمی‌کند که در چه محیطی باشی، غرب یا شرق، کافی است که خود را رها نکنید و دنبال حقیقت باشید.

ساجدی: آیا اکنون هم به کانادا می‌روید؟
آقاتهرانی: خیلی کم می‌روم چون لب مرز خیلی اذیت می‌کنند و با وجود اینکه ما همدیگر را می‌شناختیم و علیرغم اینکه گرین کارت داشتم اما آن‌ها به دلیل نزدیکی من به دولت مرا مورد بازجویی قرار می دادند. درحالیکه من می‌گفتم: معلم اخلاق دولت دهم هستم و حتی اگر بوش هم از من دعوت کند که به او درس اخلاق دهم می‌روم و امروز مشکل جوانان ما این است که از اخلاق چیزی نمی‌دانند و اگر بدانند عمرشان هدر نمی‌رود.

ساجدی: چقدر برای سخنرانی پول می‌گیرید؟
آقاتهرانی: من به این پول‌ها نیازی ندارم من مقداری حقوق حوزوی می‌گیرم که خیلی هم خوش مزه است.

ساجدی: در لس آنجلس هم کلاس درس داشتید؟
آقاتهرانی: بله، در آمریکا با هیچ چیز مشکلی ندارم و هرکس می‌تواند انتخاب خود را داشته باشد برای همین من راحت درس اخلاق می‌گذاشتم و با همین لباس طلبگی هم می‌رفتم و هیچ مشکلی هم نبود و استقبال هم می‌کردند.

ساجدی: فضای مسلمان‌ها درآمریکا و برخورد با آنها چگونه است؟
آقاتهرانی: اگر مؤسسه اسلامی داشته باشند خیلی به نفغ‌شان است و حتی ایرانیان یهودی هم می‌آمدند و ما گفتگوهای بین‌الادیان راه اندازی کردیم و تشویق می‌کردیم که همه سخنان را بشنوند و بهترین را به کار گیرند.

ساجدی: رابطه ایرانیان در آمریکا با شما چگونه بود؟
آقاتهرانی: گاهی نشست‌هایی بود که می‌شد کارهای مفیدی در آن انجام داد، ایرانیان خوب ارتباط برقرار می‌کردند و اعتماد داشتند و علاقه مند بودن ابتدا من حتی درآمریکا تایپ هم نمی‌توانستم اما بعد ادعا کردم که می‌توانم تز دکتری را شش ماهه دفاع کنم.

ساجدی: هرگز فکر کردید که آنجا بمانید؟
آقاتهرانی: استاد راهنمای من همین درخواست را از من داشت اگر می‌ماندم حقوقی که می‌گرفتم با حقوقی که از مؤسسه اسلامی می‌گرفتم روی هم یازده هزار دلار می‌شد که چهاربرابر رئیس جمهور می‌شد. اما از خودم پرسیدم من برای چی آمدم. من آمده بودم چیزهایی یادبگیرم که به بچه‌های خودمان باد بدهم. اگه دنبال پول بودم که شغل پدرم را رها نمی‌کردم که چه بسا الان چهارتا کارخانه سنگ بری داشتم. گاهی ارزش معلمی را با حقوقش می‌سنجیم اما اگر کسی پول می‌خواهد برای چی به دانشگاه می‌رود؟

ساجدی: تصور شما از ایرانیان مقیم آمریکا چیست؟
آقاتهرانی: بسیار خوب هستند یعنی همه جا انسان‌های خوب و بعد وجود دارند و بسیاری از آن‌ها این نیت را دارند که درس‌شان که تمام شد به ایران برگردند و خدمت کنند فقط کاش غفلت نکنند.

ساجدی: درجه دکتری خود را در چه سالی گرفتید؟
آقاتهرانی: تز دکتری را با دو استاد فلسفه و عرفان و با موضوع فلسفه عرفان در سال 2000 دفاع کردم. مجموعا حدود نه سال و نیم در آمریکا و کانادا بودم.

ساجدی: وقتی به ایران آمدید اولین جایی که رفتید کجا بود؟
آقاتهرانی: قم، قم را خیلی دوست دارم. آنجا کسی هست که خیلی دوستش دارم و آنجا به مؤسسه امام خمینی (ره) رفتم چون قرار داشتیم به اندازه تحصیلم در خارج به این مؤسسه خدمت کنم.

ساجدی: چه شد که تحصیل خارج فقه را در حوزه شروع کردید؟
آقاتهرانی: چون درس خارج را مسلط بودم به محضر آیت اله مظاهری رسیدم و به ایشان گفتم درس‌های من بیشتر روانشناسی و اخلاق است ایشان گفتند اگر فقه و اصول را رها کنید فراموش می‌کنید که بنده گفتم نمی‌رسم و ایشان حکم دادند که درس خارج فقه را داشته باشیم.

ساجدی: دیدگاه آیت اله بهجت درباره کاندیکاتوری شما چه بود؟
آقاتهرانی: من خیلی در فضای سیاسی نبودم اما به اصرار بعضی دوستان به این مسأله فکر کردم اما به نیتجه نرسیدم بعد به ذهنم رسید با آیت اله بهجت مشورت کنم و می دانستم که ایشان معمولا مرا منع می‌کنند ولی وقتی خدمت ایشان رسیدم از طریق عروس بزرگوار ، ایشان که درس فقهی داشتند درخواست خودم را نوشتم و نظر ایشان را خواستم و ایشان در مجموع موافق بودند.

ساجدی: چقدر برای تبلیغات مجلس پول خرج کردید؟
آقاتهرانی: حتی یک ریال هم خرج نکردم و گفتم مردم اگر مرا بشناسند و بخواهند انتخاب می‌کنند و به طور ناخودآگاه مرا در لیست قرار دادند.

ساجدی: چطور شد استاد اخلاق دولت دهم شدید؟
آقاتهرانی: آقای احمدی نژاد وقتی در دور اول برای ریاست جمهوری کاندید شدند من رفسنجان بالای منبر بودم که ایشان مرا دیدند و دعوت کردند که مباحث اخلاق را در دولت داشته باشم.

ساجدی: چه مباحثی را درس می‌دادید؟
آقاتهرانی: یکی دیگاه امام عصر (عج) درباره دولت کریمه و وصایای امام علی (ع) به امام حسن(ع) و امام حسین (ع) در دوره اول بود و الان هم مکارم اخلاق امام سجاد (ع) با تکیه به دعای بیستم صحیفه سجادیه است. حضرت سجاد دراین دعا از خدا می‌خواهند که ایشان را جزء ظالمین قرار ندهد و هدایتش کند و من این موضوع را برای هیئت دولت تشریح می‌کنم هدایت در قرآن تحت عنوان نور آمده که واحد است و گمراهی تحت عنوان ظلمات است به معنی اینکه راه‌های گمراهی بسیارند.

ساجدی: شما که اینقدر به دولت نزدیک هستید مسائل دیگری هم به دولت می‌گویید؟
آقاتهرانی: خیلی از بحث تخطی نمی‌کنم. اما گفتگوهای خصوصی با وزرا و رئیس جمهور داریم.

ساجدی: نظر شما درباره ظهور و مسائل ماورائی چیست؟
آقاتهرانی: این‌ها مسائلی نیست که بشود درباره آن‌ها ادعا کرد. کسی که چیزی می‌داند ادعایی نمی‌کند.

ساجدی: تطبیق برخی چهره‌های امروز با آدم‌هایی مانند شعیب بن صالح که از یاوران حضرت مهدی (عج) است می‌تواند صادق باشد؟
آقاتهرانی: اینگونه نیست که بتوان به این صراحت به نشانه‌های ظهور اشاره کرد، من خیلی این کار را نپسندیدم.

ساجدی: با توجه به انیکه عضو هیئت امنای عرفان دانشکده قم هستید در این باره توضیح دهید؟
آقاتهرانی: بناست که در این دانشکده مفاهیم درست عرفان غرب به کار گرفته شود، در نشست و برخاست با جوان‌ها متوجه اشکالی شدم تحت عنوان اهمال کاری که تصمیم گرفتم در کتابی به این موضوع بپردازم که مورد استقبال قرار گرفت و به عنوان کتاب سال انتخاب شد. "یاران شیدای حسین (ع)" با هدف معرفی یاران امام حسین (ع)، "اهمال کاری و راه‌های درمان"، "حدیث دل سپردن"، "طریق وصال"، "این است بهشت"، "سودای روی دوست"، "دولت کریمه"، "با عرشیان" مجموعه کتاب‌هایی است که بنده به رشته تحریر درآورده‌ام که عمدتا عرفانی و اخلاقی هستند.

ساجدی: آیا بازهم کاندید مجلس می‌شوید؟
آقاتهرانی: بنده دوست داشتم همیشه معلم باشم، چراکه همیشه برای معلمی ارزش قائل هستم، اما هرجا که احساس وظیفه کنم گام برمی‌دارم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۳/۲۷
شاهرخ بزرگی

نظرات  (۱)

سلام خوبی؟ وبلاگت رو نگاه کردم. خوب بود به منم یک سر بزن. راستی تبادل لینک هم می کنم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی