صبح فردا

صبح فردا

دوستی داشتم که بهتر است بگویم برادری داشتم بنام شهید مهدی (بهروز) فلاحت پور که سالیان سال در جبهه های حق علیه باطل به جنگ و مبارزه با بعثیان کافر مشغول بود و چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت و هر بار با جراحات سنگین به پشت جبهه و بیمارستان بر می گشت بالاخره با چندین بار مجروحیت و شیمیایی شدن در 8 سال دفاع مقدس شهید نشد تا اینکه در اردیبهشت ماه سال 1371 به لبنان رفت تا درباره شهید سیدعباس موسوی و مبارزان لبنانی برنامه بسازد و از طرف موسسه فرهنگی روایت فتح به همراه چندتن از همکاران و دوستانش به جنوب لبنان رفت که در 31 اردیبهشت ماه سال 1371 در حین فیلمبرداری در دره بقاع لبنان ناگهان هواپیماهای رژیم صهیونیستی اسرائیل دره بقاع را بمباران کردند که ایشان هم در همان مکان به شهادت رسید و به آرزویش که وصل به حضرت دوست بود نائل آمد. از ایشان فقط یک قطعه کوچک از مچ پایش به وطن بازگشت ، لذا این وبلاگ را بیاد او و بنام او درست کردم تا هر از گاهی یادی از او و خاطرات شیرین با او بودن بنمایم. روحش شاد و یادش گرامی

آخرین نظرات

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۰ ثبت شده است

۳۰آبان

شاید این دیدگاه در نگاه اول، تعجب آور به نظر آید و یا غیرقابل قبول تلقی شود ولی شواهدی در دست است که نشان می دهد مصاحبه مفصل و البته موهن و دم دستی روز شنبه آقای جوانفکر با روزنامه زنجیره ای اعتماد - که ایشان 3 سال قبل، آن را «غیرقابل اعتماد» معرفی کرده بود- مصرف بیرونی داشته و سناریوی دیکته شده ای است که اجرای مشترک آن برعهده «حلقه انحرافی» و «جریان فتنه» گذارده شده است. قضاوت با شما.
1- در جریان جنگ تحمیلی و مخصوصا چند سال پایانی آن، هرگاه رزمندگان اسلام به پیروزی بزرگی دست می یافتند و قوای بعثی عراق را از سرزمین های اشغال شده ایران اسلامی عقب می راندند و یا بخشی از خاک عراق را به تصرف درمی آوردند، چند رخداد به طور همزمان و زنجیره ای در فاصله ای کمتر از چند روز، اتفاق می افتاد. اتحادیه اروپا با صدور بیانیه ای که در آن کمترین اشاره ای به تجاوزگری عراق نشده بود، جمهوری اسلامی ایران را به پذیرش آتش بس و مذاکرات بعدی درباره عقب نشینی عراق از مناطق اشغال شده دعوت می کرد. سازمان عفو بین الملل ایران را به نقض حقوق بشر متهم می کرد، ناوهای آمریکایی در خلیج فارس علیه ایران اسلامی آرایش شبه جنگی - و بعدها، جنگی- می گرفتند، سیل تجهیزات نظامی و اسلحه و مهمات از آمریکا و اروپا به سوی عراق سرازیر می شد و در تمامی این موارد - بدون استثناء- نهضت آزادی بیانیه ای صادر کرده و ضمن اعتراض به مسئولان نظام که چرا به خواست مجامع بین المللی برای پذیرش آتش بس تن نمی دهند! علیه جمهوری اسلامی ایران دست به سیاه نمایی زده و مخصوصا رزمندگان اسلام را با وقاحتی شرم آور و مشمئزکننده تحقیر می کرد و از قدرت بلامنازع! آمریکا و اروپا که حامیان بی پرده صدام بودند سخن می گفت. به عنوان مثال؛ در جزوه چند ده صفحه ای «پایان عادلانه جنگ بی پایان»، سپاهیان اسلام را با سربازان وحشی آتیلا مقایسه کرده بود و در به اصطلاح بیانیه ای دیگر؛ آمریکا را به «شیر» و رزمندگان اسلام را به «آهو» تشبیه کرده و نوشته بود «همانگونه که خدا به شیر قدرت برتر برای حمله داده است به آهو نیز پای گریز بخشیده»! و نتیجه گرفته بود که «تسلیم در برابر آمریکا مانند فرار آهو در مقابل حمله شیر، یک پدیده طبیعی! منطقی! و غیرقابل ملامت است»! و... متن این بیانیه ها و جزوات نهضت آزادی بلافاصله پس از انتشار و قبل از توزیع در داخل کشور - که به خاطر نفرت مردم از این گروهک آمریکایی جرأت توزیع علنی آن را نداشتند- از سوی رسانه های بیگانه در بخش های فارسی زبان این رسانه ها پخش می شد و بخش های عربی صدای آمریکا، بی بی سی و رادیو اسرائیل و رادیو بغداد نیز متن ترجمه شده به زبان عربی این بیانیه ها را در سطح گسترده ای منعکس کرده و پوشش می دادند. مراجعه به مانیتورینگ رسانه های بیگانه در آن روزها- که در آرشیو صدا و سیما و بایگانی دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی موجود و قابل دسترسی است- نشان می دهد که در تحلیل و تفسیر رسانه های مورد اشاره یک روال یکنواخت و هماهنگ دنبال می شد. تمامی آنها در تفسیرهای خبری خود، ابتدا، گروهک چند نفره نهضت آزادی را به عنوان «بخش قابل توجهی از مردم ایران»! معرفی می کردند و سپس با استناد به متن بیانیه ها و جزوات نهضت آزادی این توهم را در شیپورهای فریب خویش می دمیدند که مردم ایران از جنگ خسته شده و خواستار آتش بس بی قید و شرط هستند ولی امام خمینی(ره) و سایر مسئولان جمهوری اسلامی به این خواسته مردم توجه نکرده و همچنان بر طبل جنگ می کوبند!
بعدها، سپاهیان اسلام در جریان یک حمله سراسری به مواضع دشمن، بیانیه ها و جزوه های نهضت آزادی را که به زبان عربی ترجمه شده بود، در سنگر فرماندهان عراقی یافتند و نظامیان اسیر شده ارتش بعث اعتراف کردند در مراسمی که افسران اداره استخبارات ارتش عراق - سازمان اطلاعاتی ارتش بعث- برای روحیه دادن به سربازان عراقی برپا می کردند، بخش هایی از متن ترجمه شده بیانیه های نهضت آزادی قرائت می شد و با استناد به این جزوه ها و بیانیه ها برای سربازان روحیه از کف داده عراقی توضیح می دادند که مردم ایران از جنگ خسته شده و اگر مقاومت کنید، پیروزی ارتش عراق نزدیک است!!
2- اکنون پرسش آن است که این روزها چه رخداد غیرمنتظره و جدیدی اتفاق افتاده و چه مناسبت ویژه ای در میان بوده است که احساس ضرورت به انجام مصاحبه یاد شده را در آقای جوانفکر برانگیخته است؟! به متن مصاحبه مراجعه کنید. غیر از چند فحش و ناسزا به مسئولان نظام که تاکنون کمتر سابقه داشته- و به علت آن خواهیم پرداخت- آیا سخن ناگفته، اتهام تکرار نشده و یا مطلب تازه و جدیدی در آن مشاهده می کنید؟! بدیهی است این چند ناسزای جدید نمی تواند انگیزه اصلی در انجام مصاحبه مورد اشاره باشد. مخصوصا آن که نمونه های مشابه آن بارها و بارها از سوی حلقه انحرافی و جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 علیه مسئولان نظام مطرح شده بود.
دفاع از حلقه انحرافی نیز نمی تواند انگیزه مصاحبه مفصل جوانفکر با روزنامه اعتماد باشد، زیرا انتقادهای جدی به این جریان منحرف که نشانه های قابل توجهی از وابستگی دوسویه آن به مدیران بیرونی و عوامل فتنه 88 در دست است، اتفاق و مسئله جدیدی نیست. مخصوصاً آن که متأسفانه آقای رئیس جمهور در نشست هفته گذشته با شماری از اعضای ستادهای انتخاباتی خود به گونه ای یکطرفه دست به دفاع تمام عیاری از حلقه انحرافی زده بود و دیگر نیازی به مصاحبه مفصل و دم دستی جوانفکر نبود. بنابراین انگیزه آقای جوانفکر از انجام مصاحبه یاد شده، چه بوده است؟!
3- ممکن است گفته شود آقای جوانفکر از محکومیت خود به یکسال زندان و سه سال محرومیت از فعالیت های مطبوعاتی- که دیروز خبر آن رسانه ای شد- باخبر بوده و قصد داشته است قبل از اعلام رسمی و رسانه ای خبر محکومیت خویش، از فرصت استفاده کرده و مصاحبه مفصل یاد شده را انجام دهد! این احتمال اگرچه می تواند بخشی از واقعیت را با خود داشته باشد ولی توضیح قابل قبولی برای انجام مصاحبه مورد اشاره نیست، چرا که آقای جوانفکر به یقین می دانسته، ناسزاگویی، دروغ پردازی و سیاه نمایی های ایشان در مصاحبه اخیر، کفه جرایم وی را سنگین تر خواهد کرد- که کرده است- بنابراین و به روال معمول، اطلاع ایشان از محکومیت خویش بایستی مانع از تکرار چندباره همان جرایم شود، نه آن که انگیزه تکرار جرم باشد.
4- این احتمال نیز قابل طرح است که همزمان با نزدیک شدن پرونده فساد اقتصادی 3هزار میلیارد تومانی به مراحل پایانی خود، حلقه انحرافی احساس خطر کرده و با انجام مصاحبه مزبور و ضمن اطلاع از آن که این مصاحبه مستلزم تعقیب قضایی است، در پی انحراف افکار عمومی از دخالت این حلقه در فسادکلان مورد اشاره بوده است!
گفتنی است حلقه انحرافی ابتدا تلاش فراوانی کرد که ماجرای پی گیری فساد 3هزار میلیارد تومانی را یک حرکت سیاسی! و با انگیزه بدنام کردن برخی از اطرافیان آقای رئیس جمهور قلمداد کند! ولی پی گیری قاطع دستگاه قضایی و مخصوصا انتخاب قاضی برجسته و پاکدامن و حقوقدان زبردستی نظیر حجت الاسلام والمسلمین محسنی اژه ای به عنوان مسئول پرونده و سپس اسناد و مدارک غیرقابل انکاری که در ادامه به دست آمده و منتشر شد، کمترین زمینه ای برای سیاسی جلوه دادن پرونده باقی نگذاشت و دقیقا از همین مرحله به بعد، جریان انحرافی به ناسزاگویی علیه مسئول محترم پرونده روی آورد، حمله جریان انحرافی به اژه ای از آنجا که هیچ نقطه ضعفی در ایشان نیافته اند به گونه ای هیستریک صورت می پذیرد. نگاهی - هرچند گذرا- به ناسزاگویی حلقه انحرافی علیه آقای محسنی اژه ای به وضوح نشان می دهد که ادبیات به کار گرفته شده از سوی آنها، ادبیات افراد مجرم و نگران است. ادبیات آدم هایی که از افشای یک ماجرای پشت صحنه پلشت در وحشت و اضطرابند و از آنجا که جرأت ابراز نگرانی واقعی خود را ندارند، اضطراب خویش را در پوشش های دیگر بر زبان می آورند.
و اما، با این همه، اگرچه اضطراب حلقه انحرافی از پی گیری قاطع و بی ملاحظه پرونده فساد 3هزار میلیارد تومانی می تواند بخشی از انگیزه مصاحبه جوانفکر با روزنامه اعتماد و اظهارات مشابه دیگر طی چند روز گذشته باشد ولی نمی توان انگیزه اصلی مصاحبه یاد شده را تنها در این نقطه جستجو کرد، چرا که می دانند رسیدگی دقیق به پرونده فساد اقتصادی در بستر قانونی خود جریان دارد و اینگونه شلتاق ها و ناسزاگویی ها، آنهم علیه محسنی اژه ای که شخصیت مورد اعتماد همه مردم است نه فقط راه به جایی نمی برد، بلکه عرصه را بر مجرمان واقعی - یا احتمالی- تنگ تر نیز خواهد کرد. بنابراین، انگیزه واقعی جریان انحرافی از انجام مصاحبه اخیر جوانفکر با روزنامه زنجیره ای اعتماد چیست؟! چرا که هیچیک از احتمالات فوق الذکر نمی تواند توضیح دهنده و توجیه کننده قابل قبولی برای مصاحبه مزبور باشد.
5- اکنون به بند اول از یادداشت پیش روی یعنی بیانیه ها و جزوات کذایی نهضت آزادی در دوران جنگ تحمیلی بازمی گردیم؛ نگاهی به اطراف بیندازید و شرایط کنونی را به دقت از نظر بگذرانید. چه می بینید؟ در یک سو، انقلاب های اسلامی منطقه و سقوط پی درپی دیکتاتورها به چشم می خورد. و نه فقط ملت های مسلمان و انقلابی منطقه بلکه دشمنان بیرونی هم اعتراف می کنند؛ انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی برخاسته از آن، الگوی قیام و خروش ملت های مسلمان علیه دیکتاتورهای دست نشانده آمریکا و اسرائیل و متحدان اروپایی آنهاست. در سوی دیگر، آمریکا و متحدانش را می بینند که با جنبش پرقدرت و فراگیر وال استریت دست به گریبان هستند. جنبش پرشتابی که در فاصله کمتر از چند ماه بیش از 1200 شهر بزرگ از 82 کشور دنیا را فرا گرفته است. خواسته اعلام شده جنبش، مبارزه با نظام سرمایه داری است و خروش یکپارچه اکثریت 99 درصدی مردم علیه اقلیت یک درصدی کلان سرمایه داران را پی گرفته و علی رغم سرکوب های پی درپی، دست از آن نمی کشند. جنبش وال استریت نیز به گفته استراتژیست های آمریکایی و اسرائیلی نظیر بنیاد کارنگی، بنیاد امریکن اینترپرایز، لئون پانتا، وزیر دفاع آمریکا، زئیف شف، ژنرال و استراتژیست کهنه کار اسرائیلی و... از بیداری اسلامی در منطقه و نهایتا ایران اسلامی- با چهره ای دیگر- ریشه گرفته است. در سمت دیگر میدان، آمریکا و متحدانش برای مقابله با الگوی انقلاب اسلامی در استیصال و بن بست اعلام شده قرار دارند و انکار نمی کنند که پرونده هسته ای، سناریوی جعلی ترور سفیر عربستان، قطعنامه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل، اتهام نقض حقوق بشر و تحریم های گسترده فقط به فقط برای حذف این الگو در عبور جهان از پیچ بزرگ تاریخی است و...
اکنون سؤال این است که آیا آمریکا و متحدانش به حرکتی که هرچند برای مدتی کوتاه نشان دهنده شکاف در حاکمیت جمهوری اسلامی ایران باشد، نیاز ندارند؟! به بازتاب- از پیش طراحی شده- مصاحبه جوانفکر در رسانه ها و محافل بیگانه نگاه کنید. چه می بینید و می شنوید؟... «جمهوری اسلامی ایران با حاکمیت دوگانه دست به گریبان است»!! «پراگماتیست های مسلمان! نظام اسلامی را به چالش کشیده اند»!! «حاکمیت برخاسته از دین و دین باوری نمی تواند نیازهای مردم را تامین کند»!! و...
6- آیا به خاطر دارید که در اولین ماه ها و هفته های آغاز بیداری اسلامی در منطقه و در حالی که «بن علی» از سوی مردم «تونس» و مبارک با خروش مردم مصر سقوط کرده بودند، و تمامی مردم منطقه شعارهای اسلامی و ضد استکباری را فریاد می کردند، سران از رمق افتاده فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88، برای روز 25 بهمن اعلام راهپیمایی کردند؟- البته فقط اعلام کردند- و با وجود آن که کسی به این به اصطلاح فراخوان توجهی نکرد، رسانه های غربی دست به چه بزرگنمایی گسترده ای درباره این فراخوان بی خاصیت زدند؟ چرا؟! برای آن که آمریکا و متحدانش به این حرکت- ولو نافرجام- نیاز داشتند. مصاحبه آقای جوانفکر- حتی اگر خود او هم نداند- با این انگیزه و به سفارش بیرونی انجام شده و تامین نیاز مبرم آمریکا و متحدانش برای مخدوش کردن- به زعم خود- الگوی ایران اسلامی را دنبال کرده است.
7- و بالاخره، چرا جوانفکر؟ و چرا روزنامه اعتماد؟ پاسخ این پرسش دشوار نیست. آقای جوانفکر اگرچه یک شخصیت معمولی و کم اهمیت است ولی تابلوی دولت را- به حق یا به ناحق- با خود حمل می کند، از این روی اقدام «ریز» وی می تواند از سوی دشمن بیرونی در قد و قواره - با عرض پوزش- «دولت» درشت نمایی شود. و اما، فحاشی و ناسزاگویی جوانفکر به برخی از مسئولان شناخته شده نظام از آنجا برای دشمنان حائز اهمیت بوده است که مسئولان یاد شده «نمایه» وفاداری به انقلاب اسلامی و دشمنی با استکبار جهانی هستند. بنابراین ناسزاگویی وی در قالب- باز هم با عرض پوزش از بیان این واقعیت تلخ- درگیری دولت با تمامیت نظام تبلیغ می شود.
و اما، چرا روزنامه اعتماد؟! در این باره اگرچه گفتنی های فراوانی هست ولی به همین اندازه بسنده می کنیم که این روزنامه وابسته بی چون و چرا و شناخته شده به فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 است. بنابراین مصاحبه جوانفکر با روزنامه اعتماد مخصوصا آن که قبلا با صراحت آن را غیرقابل اعتماد معرفی کرده بود، نشانه حرکت مشترک حلقه انحرافی و جریان فتنه است و به زعم دشمنان بیرونی که شاهد مرگ فتنه 88 بوده اند، این پیوند می تواند دادن تنفس مصنوعی به فتنه 88 با هدف تظاهر به زنده بودن آن، قلمداد شود.
                                                                                                       حسین شریعتمداری

شاهرخ بزرگی
۰۱آبان

سیب زمینی

سیب زمینی فشارخون را در بیماران چاق و دارای فشارخون بالا کاهش می‎دهد.

محمد صادق پور عباسی فوق تخصص جراحی قلب و عروق اظهار داشت: مطالعات انجام شده حاکی از آن است که مصرف سیب زمینی پخته در روز در افراد چاق، فشارخون ماکسیمم را تا ۵/۳درصد و فشارخون مینیمم را تا ۳/۴درصد کاهش می‌دهد.

پور عباسی ادامه داد: سیب زمینی دارای موادی است که مانند داروهای مهارکننده فشارخون بالا مانند لوزارتان عمل می‌کند.

وی افزود: بر عکس تصور جامعه که سیب زمینی را سبب چاقی می‌دانند این ماده غذایی اگر به صورت پخته و بدون سس مصرف شود فقط حدود ۱۱۰ کیلو کالری انرژی دارد و حاوی مقدار فراوانی از عناصر شیمیایی مفید و ویتامین‌ها است.

فوق تخصص جراحی قلب و عروق خاطر نشان کرد: سیب زمینی سرخ شده یا چیپس‌ها به علت قرار گرفتن در معرض حرارت بالا، مواد و ویتامین‌های مفیدش را از دست می‌دهد و فقط نشاسته آن باقی می‌ماند.

شاهرخ بزرگی