صبح فردا

صبح فردا

دوستی داشتم که بهتر است بگویم برادری داشتم بنام شهید مهدی (بهروز) فلاحت پور که سالیان سال در جبهه های حق علیه باطل به جنگ و مبارزه با بعثیان کافر مشغول بود و چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت و هر بار با جراحات سنگین به پشت جبهه و بیمارستان بر می گشت بالاخره با چندین بار مجروحیت و شیمیایی شدن در 8 سال دفاع مقدس شهید نشد تا اینکه در اردیبهشت ماه سال 1371 به لبنان رفت تا درباره شهید سیدعباس موسوی و مبارزان لبنانی برنامه بسازد و از طرف موسسه فرهنگی روایت فتح به همراه چندتن از همکاران و دوستانش به جنوب لبنان رفت که در 31 اردیبهشت ماه سال 1371 در حین فیلمبرداری در دره بقاع لبنان ناگهان هواپیماهای رژیم صهیونیستی اسرائیل دره بقاع را بمباران کردند که ایشان هم در همان مکان به شهادت رسید و به آرزویش که وصل به حضرت دوست بود نائل آمد. از ایشان فقط یک قطعه کوچک از مچ پایش به وطن بازگشت ، لذا این وبلاگ را بیاد او و بنام او درست کردم تا هر از گاهی یادی از او و خاطرات شیرین با او بودن بنمایم. روحش شاد و یادش گرامی

آخرین نظرات

به خدا خوش آمد بگویید!

سه شنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۰، ۰۷:۳۸ ب.ظ
ضیافت شگفتی است و ضیافت کده‌ای شگفت‌تر.
ضیافت گرسنگی!

ضیافت بر سفره‌ای تهی از بانگ نوشانوش، خالی از خوردن.
و میزبان خدا، با او که خوان نعمت بی‌دریغش همه جا کشیده.
و ...

مهمان من و تو!

یک ماه چشم و لب فرو بستن، نخواستن، ندیدن، نشنیدن.
آماده برای شنیدنی دیگر، نوشیدنی دیگر و دیدنی که چشم‌های عادی و مادی از آن محرومند.

آماده برای شنیدن وحی، پیامبر گونه‌شدن، مداحی روح القدس را نوشیدن و نیوشیدن؛
تنزل الملائکته و الروح...

زیر بارش متواتر و ممتد وحی، در فرود مستمر ملائک، به «سلام» رسیدن، درک مطلع فجر که سلامٌ هی حتی مطلع الفجر.

ماه شگفتی است. ماه شستن پلک‌ها از خواب برای ادراک لذت شیرین خلوت شبانگاه، ماه صیام و قیام و سلام، ماه هدایت و بینات و فرقان، هدی للناس و بینات و من الهدی و الفرقان.

به ضیافت کده‌ای می‌آییم که رسم مهمانی از «نان» گرفتن و بر «جان» افزودن است.
دهان بستن و چشم گشودن است، زنگار از زندگی زدودن است.

به ضیافت کده‌ای می‌آییم که شرط ورود تقواست و شرط خروج نیز!
و مگر خدای رمضان، شهر رمضان را «لعلکم تتقون» نخوانده است؟!

بر سر در این شهر نوشته‌اند: پاکی، شرط ورود است.
غسل در اشک زدم کاهل طریقت گویند
پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز

-------------------

شب‌های اشک و زمزمه رسیده است؛ شب‌هایی که نفس‌ها بوی بهشت می گیرند، چشم‌ها بهشت را رصد می‌کنند. لب‌ها به بوسه‌ی نام دوست متبرک می شوند.

و روزها همه پرستش و نیایش و رویش، شب و روز بوسیدن نام محبوب، بوسیدن لب‌های خدا!
در این ماه، انفاس، تسبیح است، حتی خواب نیز عبادت! خوابی برای بیداری، خوابی برای نخوابیدن.

ماه مبارک خداست. در دوزخ بسته می‌شود و بهشت آغوش می‌گشاید.
آیا ما به خاموش کردن شعله‌های دوزخ در خویش می اندیشیم!

فرصت عزیزی است تا گناه از ساحت قلب‌هایمان رمان و گریزان شود،
و خدا به ضیافتکده قلب‌هایمان مهمان.

پس رمضان، جشن حضور خداست در قلب‌ها.
به خدا خوش آمد بگویید.

دکتر محمدرضا سنگری

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۵/۱۱
شاهرخ بزرگی

نظرات  (۱)

درخواست تبادل لینک

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی