صبح فردا

صبح فردا

دوستی داشتم که بهتر است بگویم برادری داشتم بنام شهید مهدی (بهروز) فلاحت پور که سالیان سال در جبهه های حق علیه باطل به جنگ و مبارزه با بعثیان کافر مشغول بود و چندین بار تا مرز شهادت پیش رفت و هر بار با جراحات سنگین به پشت جبهه و بیمارستان بر می گشت بالاخره با چندین بار مجروحیت و شیمیایی شدن در 8 سال دفاع مقدس شهید نشد تا اینکه در اردیبهشت ماه سال 1371 به لبنان رفت تا درباره شهید سیدعباس موسوی و مبارزان لبنانی برنامه بسازد و از طرف موسسه فرهنگی روایت فتح به همراه چندتن از همکاران و دوستانش به جنوب لبنان رفت که در 31 اردیبهشت ماه سال 1371 در حین فیلمبرداری در دره بقاع لبنان ناگهان هواپیماهای رژیم صهیونیستی اسرائیل دره بقاع را بمباران کردند که ایشان هم در همان مکان به شهادت رسید و به آرزویش که وصل به حضرت دوست بود نائل آمد. از ایشان فقط یک قطعه کوچک از مچ پایش به وطن بازگشت ، لذا این وبلاگ را بیاد او و بنام او درست کردم تا هر از گاهی یادی از او و خاطرات شیرین با او بودن بنمایم. روحش شاد و یادش گرامی

آخرین نظرات

۲۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۰ ثبت شده است

۱۱خرداد

بسم الله الرحمن الرحیم

متن کامل ناگفته های حضرت‌آیت الله نمازی

در حاشیه درس خارج فقه درباره انحرافات و جریانات اخیر کشور

 

نکته ای را میخواهم عرض کنم که باعث نگرانی بزرگان نظام و مقام معظم رهبری است و شاید مردم هم کم و بیش در جریان باشند اما فکر می کنم عامه مردم که مشغول زندگی روزمره هستند خیلی اشرافی به این مسئله نداشته باشند ولی آگاهی دادن از طرف اهل علم و ائمه جماعات و جمعه لازم است. آن چیزی که ما احساس می کنیم و پیش بینی می کنیم این یک تهدید جدی برای سلامت و امنیت کشور و برای مسائل ارزشی و اعتقادی است. این جریان نقطه محوری باورهایشان به ظاهر این است که می گویند ما در زمان غیبت احتیاجی به واسطه بین خلق و امام زمان سلام الله علیه نداریم قرآن هست روایات هم هست و ما می توانیم با امام زمان ارتباط برقرار کنیم. این همان جمله ای است که امام حنفی، ابوحنیفه گفتند حسبنا کتاب الله و این دقیقا در تضاد با مکتب اهل بیت است. مکتب اهل بیت این است که چه در زمان ظهور و چه در زمان غیبت خلق راهی برای ارتباط با ذات اقدس ربوبی جل و علی جز باب ولایت ندارد. راه همان صراط مستقیم است که تفسیر به ولایت شده است ولایت علی بن ابیطالب و یازده فرزندش و در عصر غیبت ولایتی که منشعب است از ولایت کبرای الهیه و آن ولایت فقهای عدول است و هر کسی به هر راه دیگری برود ضال است. این تفکر در مقام حذف ولایت است در نتیجه در مقام حذف روحانیت است اگر بتوانند که انشاءالله نمی توانند می خواهند حذف کنند. این باب گشوده شده از سوی اهل بیت که باب ولایت فقیه است و اگر نتوانند حداقل آن را ضعیف و منزوی بکنند و برای رسیدن به این هدف دارند تمهید مقدمات می کنند برای تصرف مراکز قدرت که عبارت است از مجلس و دولت و گزارشات موثقی که هست حاکی از این است که اینها پول هایی با ارقام نجومی که برای ما قابل تصور نیست و در هفته های اخیر چند نفر را دستگیر کردند که این ها جزء ارباب جمعی رئیس دفتر رئیس جمهور هستند. شخصی به نام غفاری و چند نفر دیگر و یکی هم شخصی است در لباس روحانیت به نام امیری فر که در تهران آن مجمع روحانیت ولایی را تشکیل داده که وصل به رئیس دفتر رئیس جمهور است که ایشان هم دستگیر شده است. این ها در اعترافات خودشان چیزهای تکاندهنده ای را بازگو کردند مفاسد اقتصادی با ارقام بالا. این آقای غفاری کسی است که با رمل و جن و جن گیری و این حرفا سر و کار دارد و این قدرت تصرف را هم از راه اهانت به مقدسات به دست آورده است. می دانید که مرتاض های هندی ریاضت های خلاف شرع دارند و به این قدرت می توانند دست پیدا کنند که این غفاری هم گفتند که همین طور است و به قرآن اهانت کرده است که تعبیر آن را نمی توانم بیان کنم و خود شما متوجه می شوید که منظور چیست مانند هتک قرآن و تنجیس قرآن. بعضی بزرگان گفتند که الآن در آمریکا هم این مسائل را دارند و سازمان نظامی دارند که کارهایشان را با سحر و جن و ... انجام می دهند. الآن کشورهای اروپایی هم رو به این مسئله آورده اند.

 غرض این است این مسائل سابقاً وجود داشته است و الآن هم بعضی ها به مقاماتی می رسند که قدرت تصرف را دارند. به هر تقدیر رئیس دفتر رئیس جمهور مراکز قدرت نظام را در اختیار خودش گرفته مثلاً در کمیسیون فرهنگی دولت طبق روال جاری رئیس کمیسیون باید رئیس فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد ولی خارج از ضابطه ایشان رئیس کمیسیون هستند و تمام بودجه های فرهنگی کشور را در دست  دارد. قلم دیگرش کارخانه ایران خودرو را تحت نفوذ خودشان درآوردند با میلیاردها تومان سرمایه. کارخانه سایپا را هم در صدد بودند که گزارش شد خدمت مقام معظم رهبری و ایشان وارد شدند و دستور پیگیری دادند. یک چیزی را ساختند به عنوان ایرانیان خارج از کشور و بودجه هایی را خارج از ضوابط به آن تخصیص دادند. در جزیره کیش این ها با یک خانواده ای قرارداد بستند که یک میلیون تومان هم پول نداشته است و پول ها را هم گرفتند و به خارج فرار کرده اند و همین ساختمان سران کشورهای غیر متعهد که در اصفهان قرار بود ساخته شود با هزینه دویست میلیارد تومان. ما بررسی کردیم دیدیم که قرار بود در کیش ساخته بشود اما اختلاف داشته اند بین کیش و اصفهان و شیراز و مسئله را به مقام معظم رهبری ارجاع می دهند که ایشان اصفهان را انتخاب میکنند بعد فهمیدیم که بردند در کیش و  هزینه اصلی هم چهارصد میلیارد تومان است و در کیش هم مشغول شدند و ما از دوستان خواستیم که در مجلس ببیند این بودجه کجا تصویب شده است. از آقای لاریجانی سؤال کردند و ایشان اظهار بی اطلاعی کردند و گفتند این بودجه دست ما نیست بعد معلوم شد چند نفر در ریاست جمهوری هستند که تصمیم گیرنده هستند. وزارت نفت را هم که اخیراً وزیر ندارد دست این هاست و موارد مشابه. با این پول های نجومی  دارند زمینه موفقیت افرادی را که خودشان می خواهند فراهم می کنند. با بعضی نمایندگان صحبت کردند که تمام هزینه هایشان را تأمین می کنند و همین شیخ امیری فر و در اعترافاتش گفته که به ما گفتند نگران پول نباشید. این ها قبلاً جزؤ جامعه وعاظ تهران بودند و این مسائل که پیش آمد جدا شدند و تشکیلاتی را درست کردند با عنوان روحانیت ولایت مدار حالا این ولایت ولایت چه کسی است؟ و پول های کلانی هم به روحانیونی که عضو بودند داده می شد.

اقا فرمودند همه عوامل را دستگیر کنید کسانی که نیروهای عملیاتی این طرح هستند و فرمودند با قوت بازجویی کنید و بررسی کنید اما حساب رئیس جمهور را جدا کنید. مشایی در جلسه ای گفته بود ما فکر نمی کردیم رهبری این قدر قاطع و محکم روی مسئله بایستند. در قضیه وزیر اطلاعات، وزیر گزارشاتی داده بود خدمت آقا که این ها چه کسانی هستند و قصدشان چسیت و تنها راه را در برکناری وزیر دیده بودند و آقا متوجه بود و این قضیه از شش ماه قبل گزارش شده بود به آقا که به فریاد اطلاعات برسید که این ها در حال توطئه هستند اگر خاطرتان باشد چهار پنج ماه قبل آقا خودشان رفتند وزارت اطلاعات که به دنبال همین گزارش بود. آقای مصلحی یک جلسه داخل سازمانی تشکیل داده بود و برای کادر اطلاعات مطالبی را گفته بود و یک آقایی به نام عبداللهی که رئیس ستاد اطلاعات بوده در صحبت ها پارازیت ایجاد می کرده که نه آقا اینجوری نیست و وزیر اطلاعات بعد از جلسه حکم عزل ایشان را صادر می کند این هم عنصر نفوذی دفتر رئیس جمهور بوده است که بعد از این آقای رئیس جمهور  آقای مصلحی را احضار می کند که چرا ایشان را بدون هماهنگی من برداشتی؟! آقای مصلحی می گوید که من وزیرم و این شخص از کارمند من می باشد و رئیس جمهور هم میگوید که شما یا استعفا بدهید یا من عزلتان می کنم و آقای مصلحی هم استعفا می دهد. خبر که به آقا می رسد ایشان آن حکم را صادر می کند. البته قبل از حکم به خاطر این که مسئله رسانه ای نشود شخصاً در چند سطر خطاب به رئیس جمهور می نویسند که آقای مصلحی باید در جای خودش ابقا بشود و خود آقا هم این نوشته را که دست نویس بوده در پاکت گذاشته و در پاکت را می چسبانند و یکی از اعضای دفتر به دست رئیس جمهور می رساند. رئیس جمهور می پرسد که نامه چیست؟ اظهار بی اطلاعی می کنند و وقتی نامه را باز می کنند میخوانند و می گویند: خب این مسئله که تمام شده است! گزارش را که به آقا می دهند آقا مطلع می شوند و حکم را صادر می کنند. در اولین جلسه ای که هیئت دولت در کردستان بودند آقای مصلحی شرکت نمی کنند. در اولین جلسه در تهران آقای مصلحی با مشورت دفتر به قم سفر می کنند ولی در جلسه دوم هیئت دولت شرکت می کنند. رئیس جمهور که وارد جلسه می شود به احترام آقای حائری که درس اخلاق گفتندچند دقیقه ای می نشیند و بعد با اجازه آقای حائری جلسه را ترک می کند و از طریق یکی از اعضای دفتر آقای مصلحی را صدا می کنند و می پرسد که شما چرا شرکت کردید؟ آقای مصلحی می گوید دستور آقاست. رئیس جمهور میگوید شما به مسائل بین من و آقا کاری نداشته باشید و خودتان را درگیر این مقوله نکنید. آقای مصلحی از جلسه هیئت دولت خارج می شود و در نهایت خبر به آقا می رسد و آقا محکم می گویند که آقای مصلحی حتماً باید در جای خوشان باشند و به همین دلیل مشایی گفته بود که ما احتمال نمی دادیم که آقا این قدر محکم بمانند و آقا هم که گفته بودند من تا آخر پای این مسئله می ایستم منتها با حفظ آرامش کشور در حالی که اوضاع منطقه مانند مصر و لیبی و بحرین و عربستان به این صورت است باید طوری رفتار کرد که هم این فتنه مهار و کنترل بشود توسط وزارت اطلاعات و دستگاه قضایی و هم آرامش کشور پابرجا باشد.

به شخص ایشان در خطبه ها و سخنرانی ها چیزی گفته نشود ولی جریان انحرافی باید برای مردم روشن بشود که اینان درصدد در دست گیری قوه مقننه و نتیجتاً قوه مجریه است چون کابینه را مجلس رأی می دهد.

( در جواب سؤال یکی از حضار: )

به آقای مشایی گفتند شما که می خواهی رئیس جمهور شوی صلاحیت شما را شورای نگهبان باید تأیید کند و آیت الله جنتی بسیار قاطع است و شما را رد صلاحیت می کند که مشایی گفته تا دو سال دیگر آیت الله جنتی نیست و مقام معظم رهبری هم نیست که باعث رد صلاحیت بشوند. حالا نمی دانیم در ارتباط با جن این چیزها را فهمیده اند یا چیز دیگریست.‌

البته حرفها زیاد است و من خواستم که آقایان در جریان امور باشند بدون این که اسمی از رئیس جمهور برده شود این جریان انحرافی را برای مردم روشن کنید که اگر قرار شد در آینده برخوردی صورت بگیرد مردم کاملاً توجیه باشند به خصوص در انتخابات ستادهایی را تشکیل داده اند در استان ها فراخوانی کرده اند از مراکز شهرها و از اعتبار و حیثیت رئیس جمهور استفاده می کنند و این ها می خواهند یک جریان ثالثی در خط سیاسی کشور ایجاد کنند یعنی اصلاح طلب ها و اصول گراها و یک خط میانه ای به عنوان خط رئیس جمهور. اشتباه اینها و شخص رئیس جمهور این است که فکر می کنند آراء 24 میلیونی مال خودشان است و حتی در جلسه ای گفته بوده است که شش میلیون از آراء من به خاطر حمایت آقا کم شده است و الا آراء من سی میلیون بوده است. اصل تبیین این توطئه ای که در کار است این است که ما در این زمان احتیاجی به حلقه وصل بین امام زمان و مردم نداریم و خودمان می توانیم ارتباط برقرار کنیم و حذف جایگاه روحانیت و ولایت فقیه از مقاصد این جریان است.

"والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته"

سه شنبه  ۱۰ خردادماه  ۱۳۹۰

شاهرخ بزرگی
۱۰خرداد

می گویند؛ شخصی برای دوست دوچرخه سوارش که تازه فوت کرده بود، خرما خیرات می کرد. یکی از رهگذران به جای آن که مانند بقیه، یک خرما بردارد و فاتحه ای بخواند، پنجه در سینی انداخت و مشت خود را پر از خرما کرد. صاحب عزا که از فرصت طلبی او ناراحت شده بود، مچ او را گرفت و به ملامت گفت؛ چه خبرته آقا؟! اتوبوس که چپ نشده؟! یک دوچرخه سوار به جدول زده و فوت کرده!
روز پنج شنبه- 5 خردادماه- آیت الله هاشمی رفسنجانی در مراسم بزرگداشت حماسه سازان جامعه پزشکی در دوران جنگ تحمیلی، با اشاره تلویحی به ماجرای اخیر و حرکت دشمن پسند جریان انحرافی، سخنان به ظاهر مبهم و دوپهلو- و در مواردی صریح و بی پرده- داشته اند که درباره آن با توجه به مواضع شناخته شده ایشان مخصوصا طی دو سال اخیر، گفتنی هایی هست؛
1- آقای هاشمی رفسنجانی با تلویحی نزدیک به تصریح از جریان انحرافی نفوذ کرده در حلقه نزدیک به رئیس جمهور محترم یاد کرده و تلاش می کند حرکت اخیر این جریان انحرافی را نشانه حقانیت مواضع دو سال گذشته خویش معرفی کند و حال آن که مواضع و عملکرد جریان انحرافی به وضوح و بی کم و کاست با فتنه 88 همسو و هم جهت بوده است و آنچه این جریان نفوذی در پی آن بود- و شاید هنوز هم به خیال خام خود در پی آن باشد- فقط به عنوان بخشی از خیانت و جنایت بزرگ و فراموش نشدنی سران و حامیان آشکار و نهان فتنه 88 قابل ارزیابی است. بنابراین جناب آقای رفسنجانی که طی 2 سال گذشته به گونه ای نه چندان پنهان و در مواردی کاملا آشکار از سران و عوامل فتنه حمایت کرده اند، نمی توانند و نباید جریان یاد شده را در تقابل با خود تلقی کنند چه رسد به این که علیه این جریان موضع گرفته و به اقدام زشت و ناپسند آن اعتراض کنند! باید از آقای هاشمی رفسنجانی پرسید؛ کدامیک از مواضع پلشت جریان انحرافی را می توان آدرس داد که فتنه گران - متاسفانه مورد حمایت شما- صدها برابر، زشت تر و مشمئز کننده تر از آن را مرتکب نشده باشند؟!
2- تا آنجا که به مسئولان عالی رتبه نظام و توده های عظیم مردم فداکار و اصولگرا مربوط است، بلافاصله بعد از مشاهده انحراف در جریان یاد شده، با هوشیاری و بصیرت مثال زدنی و پیروی همیشگی از خط رهبری، در مقابل این انحراف قد علم کردند و زاویه گرفتگان از بستر اصلی و تعریف شده انقلاب را محکوم کرده و علیه آنها به مقابله برخاستند. آیا، همین یک فقره به تنهایی حکایت از آن ندارد که نظام، مردم و مسئولان در صراط مستقیم اسلام و انقلاب گام برمی دارند؟ بنابراین اتفاق خاصی نیفتاده است که حضرتعالی برای «هشدار» و توصیه و نصیحت درباره آن، احساس تکلیف کرده باشید ! آیا اصولگرایان- به معنی گسترده کلمه- که در مقابل انحراف ایستاده اند قابل ملامت هستند یا کسانی که در جریان فتنه 88، آن همه جنایت، خیانت، وطن فروشی و همراهی با سرویس های جاسوسی آمریکا و اسرائیل و انگلیس را به وضوح مشاهده کردند و دم برنیاوردند؟!
گفتنی است نشریه آمریکایی «فارین پالیسی» طی مقاله ای خطاب به دولتمردان آمریکایی که ایران را به نقض حقوق بشر متهم می کنند، نوشته بود؛ «آقای اوباما، شما بعد از افشای جنایات وحشیانه ماموران آمریکایی در زندان گوانتانامو، قول تعطیلی این بازداشتگاه را دادید ولی علی رغم تمامی اسنادی که از وقوع جنایت در گوانتانامو حکایت می کرد، به وعده خود عمل نکردید، اما جمهوری اسلامی ایران بلافاصله پس از اطلاع از نقض حقوق بشر در زندان کهریزک، دستور تعطیلی آن را صادر کرد. بنابراین، شما قابل ملامت و اعتراض هستید که جنایت در گوانتانامو را دیدید و سکوت کردید، نه جمهوری اسلامی ایران که برای مقابله با نقض حقوق بشر، حتی مسئولان برگزیده خود را نیز برکنار کرد؟!».
3- آقای رفسنجانی در مراسم یاد شده گفته است «همه باید تلاش کنیم اعتماد برخی از مردم را که به تردید افتاده اند، برگردانیم» و توضیح نداده اند منظورشان از «برخی از مردم» چه کسانی است؟ اگر توده های چند ده میلیونی مردم را می فرمایند که آنها در حماسه بی نظیر 9 دی و سپس 22 بهمن و ... بارها نشان داده اند به چه کسانی اعتماد ندارند و برای کدام دیدگاه و عقیده تا پای جان ایستاده اند. و اما اگر مقصود جناب هاشمی، گروه ها و جریاناتی نظیر منافقین و بهایی ها و مارکسیست ها و سلطنت طلب ها و عبدالمالک ریگی ها و غارتگران بیت المال است که با سران فتنه مورد حمایت ایشان ائتلاف کرده بودند و نتانیاهو با صراحت از آنها با عنوان «بزرگترین سرمایه اسرائیل در داخل ایران»! یاد می کرد که باید از زبان حضرت امام(ره) خطاب به آقای هاشمی گفت؛ اگر آنها به نظام اعتماد کنند، نظام باید به حرکت خود با چشم «خیانت» نگاه کند! راستی مگر همه این جریانات فاسد و جرثومه های فساد و تباهی آشکارا و بی پرده با دست اندرکاران فتنه 88 در ائتلاف نبودند؟! این که قابل انکار نیست، هست؟! چرا جناب هاشمی درباره این ائتلاف شوم مهر سکوت بر لب زده بودند و در اعتراض به آن لب تر نفرمودند، که هیچ! از فتنه گران به صراحت نیز دفاع و حمایت کردند؟!
4- آقای هاشمی فرموده اند «آمار دروغ دادن، ادعای دروغ کردن، پول بیخودی مصرف کردن که مردم می فهمند یک بازی است و بیت المال را به غارت بردن برای خرید چند رأی و امثال این چیزها دیگر در مردم جواب نمی دهد».
درباره این بخش از سخنان آیت الله هاشمی رفسنجانی اگرچه گفتنی های فراوانی است ولی تنها به چند مورد از آن بسنده می کنیم ؛
الف: فرموده اند «آمار دروغ دادن» خب! چه کسی می تواند انبوه خدمات برجسته دولت نهم و دهم را انکار کند؟ ساخت ده ها سد، هزاران کیلومتر راه، صدها کارخانه و نیروگاه، موشک های دوربرد، زیردریایی، فرستادن ماهواره به فضا، پیشرفت های خیره کننده در عرصه های نانو تکنولوژی، سلول های بنیادین، رادیو ایزوتوپ ها، دستاوردهای هسته ای، برخورداری تقریبا تمامی روستاهای ایران از برق و گاز، رسیدگی به محرومان و مستضعفان و برکشیدن این اقشار از سطوح زیرین جامعه به بالاترین سطح ها و مسئولیت ها و... و... که قابل انکار نیست و به قول شما «مردم می فهمند». باید از جناب هاشمی که خود مسئولیت بالای اجرایی داشته اند و از مقوله کار و پیشرفت باخبرند پرسید چه کسی می تواند اینهمه خدمات را که در پاره ای از موارد «بی نظیر» بوده است انکار کند و ارائه فهرست آن به مردم را «آمار دروغ»! تلقی کند؟! هیچکس خدمات عمرانی آقای هاشمی در دوران ریاست جمهوری ایشان را نفی نمی کند ولی کدام ناظر بی طرف و باانصافی می تواند این واقعیت را انکار کند که دولت نهم و دهم ده ها و در پاره ای از موارد صدها برابر دولت سازندگی به مردم خدمت کرده است؟ آمار خدمات دولت نهم و دهم را با آمار مشابه در دولت های سازندگی و اصلاحات مقایسه بفرمائید. کدام دروغ است؟!
ب: آقای هاشمی به «ادعای دروغ» اشاره کرده اند که باید گفت؛ چه کسانی به توصیه «جرج سوروس» و «جین شارپ» ادعای دروغ تقلب در انتخابات را مطرح کردند و با آن که خود مسئولیت انجام چند انتخابات را داشتند و می دانستند تقلب در مقیاس میلیونی ناممکن است در این شیپور فریب دمیدند؟! و بعد از آن که آب ها از آسیاب افتاد و عوامل اصلی به دستور گرفتن برای اشاعه این دروغ اعتراف کردند نیز حاضر به تکذیب ادعای دروغ خود نشدند؟ چه کسانی برای تامین خوراک تبلیغاتی بیگانگان در مجلس ختم «زنده »ها شرکت کرده و اشک ریختند! و روی قبرهایی که «مرده» نداشت عزا گرفتند؟! چه کسانی به دروغ ادعای شکنجه و تجاوز در زندان ها را مطرح کردند؟ چه کسانی؟! و... و صد البته حق با آقای هاشمی است که می فرمایند «مردم این دروغ ها را باور نمی کنند» چرا که اگر باور می کردند طومار فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 را درهم نمی پیچیدند و حماسه بی نظیر 9 دی را علیه فتنه گران نمی آفریدند.
ج: جناب آقای هاشمی از غارت بیت المال گله کرده اند که البته، نمونه هایی از آن قابل نفی نیست ولی این نمونه ها از سوی کسانی است که اولا؛ برخی از آنان با فتنه گران همخوان و هم پیاله بوده اند و ثانیا؛ با غارت های کلان بیت المال در دوران سازندگی و اصلاحات قابل مقایسه نیست. اینجا یک سؤال از جناب آقای هاشمی در میان است؛ چند فقره از پرونده های کلان فساد اقتصادی و غارت بیت المال که ماجرای آنها به دادگاه نیز کشیده شده و اسناد آن موجود است، در دوران ریاست جمهوری ایشان بوده است؟! و چند فقره نبوده است؟!
د: درباره هزینه بیت المال برای جمع آوری آراء سخن گفته اند که البته، برخی از تحرکات این روزها قابل انکار نیست ولی جریانی که در این راستا حرکت می کند به شدت مورد اعتراض قرار گرفته و هم اکنون رسیدگی به صحت و سقم ماجرا در کمیسیون اصل 90 مجلس در جریان است. اما، مگر در همین جریان فتنه 88، پول های کلان غارت شده از مردم و مبالغ هنگفت و نجومی کمک های مالی ملک عبدالله پادشاه عربستان، پادشاه اردن و بسیاری از کشورهای اروپایی برای جمع آوری آراء مردم به نفع نامزد فتنه گران هزینه نشد؟ و حتی پس از فتنه نیز، مگر برای فلانی هفته ای 40 میلیون تومان پرداخت نمی شد. ولی همه دیدند که نتیجه ای در پی نداشت. بنابراین باید با جناب آقای هاشمی همصدا شد که «این چیزها دیگر در مردم جواب نمی دهد»!
5- ایشان در همان مراسم فرموده اند «امروز دشمنان ما، چهار چشمی ما را نگاه می کنند و دنبال رخنه می گردند تا حضور بیشتری پیدا کنند. این چیز روشنی است و همه می توانند آن را بفهمند. خدا کند که ما هم این چشم باز را داشته باشیم».
این بخش از سخنان آقای هاشمی با توجه به حمایت آشکار مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس از فتنه 88 که مورد حمایت ایشان بود و حضور ده ها عامل تابلودار سرویس های اطلاعاتی بیگانه و گروه های تروریستی و ضد انقلاب در اردوگاه فتنه یاد شده، تعجب آور و ابراز آن از سوی ایشان تاسف بار است و باید از آقای رفسنجانی پرسید آیا می توانید آنهمه وابستگی دوستان مورد حمایت خویش به دشمنان بیرونی را انکار کنید؟! آیا بسیاری از عوامل اصلی فتنه 88 در سطح مشاوران، برنامه ریزان و سردمداران این فتنه هم اکنون به آمریکا و انگلیس پناهنده نشده اند؟ آیا عطاءالله مهاجرانی، وزیر کابینه و معاون رئیس جمهور دولت های سازندگی و اصلاحات و سخنگوی دوستان فتنه گر شما امروزه تحت مدیریت شبکه MI6 انگلیس نیست؟ و آن دیگری حداقل دو بار به اسرائیل سفر نکرده است؟ آیا جناب خاتمی با جرج سوروس صهیونیست ملاقات نکرده و دستورات دیکته شده او را به کار نگرفته است؟ آیا «مایکل لدین»، «جان کین»، «تموتی اش» و... عضو بیرونی فتنه 88 نبوده اند؟ آیا شیمون پرز با صراحت اعلام نکرده بود که اصلاح طلبان- یعنی دوستان شما- سربازان اسرائیل هستند که به نمایندگی از رژیم صهیونیستی با جمهوری اسلامی درافتاده اند؟ آیا اوباما حمایت مالی، تبلیغاتی و سیاسی از دوستان فتنه گر شما را وظیفه قطعی و غیرقابل چشم پوشی آمریکا ندانسته بود؟ آیا کمک های هنگفت ملک عبدالله سعودی به حساب سران فتنه واریز نشده بود. راستی همین دو هفته قبل آقای عطاءالله مهاجرانی سخنگوی سران فتنه با ملک عبدالله در یک نشست خصوصی در ریاض شرکت کرده بود. آیا فتنه گران در روز قدس به نفع اسرائیل شعار ندادند؟ آیا روز 13 آبان به نفع آمریکا عربده نکشیدند؟ و...
جناب آقای هاشمی! سخن از رخنه بیگانگان نیست. پای «دروازه» در میان است و این دروازه را فتنه گران مورد حمایت شما به روی دشمنان اسلام و انقلاب و امام و مردم باز کرده بودند.
حسین شریعتمداری                                      روزنامه کیهان یکشنبه 8 خرداد 1390

شاهرخ بزرگی
۰۷خرداد

در اجتماع بزرگ اصولگرایان استان کرمان ؛ شریعتمداری: جریان انحرافی با «جن انگلیسی» ارتباط دارد!

جریان انحرافی نیز مانند سران فتنه نسبت به شرایط کنونی کشور دچار توهم بود و از آنجا که روی ایستادگی رهبری در مقابل انحراف و بصیرت مردم حساب چندانی باز نکرده بود، سر خود را به سنگ کوبید.

 
 به گزارش مشرق، حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان در اجتماع بزرگ اصولگرایان استان کرمان و درجمع اعضای شورای هماهنگی اصولگرایان که با حضور حضرت آیت الله جعفری نماینده ولی فقیه و امام جمعه کرمان تشکیل شده بود ابتدا با ارائه شواهد و نمونه هایی از گذشته و حال، موقعیت کنونی جمهوری اسلامی ایران در داخل و خارج و نقش برجسته آن در معادلات منطقه ای و بین المللی را طی 32 سال گذشته بی نظیر توصیف کرد و گفت: در حالی که شما مردم ولایتمدار و فداکار شاخ نظام سلطه بین الملل را شکسته و انقلاب های اسلامی در خاورمیانه و شمال آفریقا را پدید آورده اید، نباید انتظار داشته باشید که آمریکا و متحدانش دست از دشمنی و کینه توزی بردارند و این قطب قدرتمند اسلام را به حال خود بگذارند.
وی افزود: دشمن از برخورد نظامی طرفی نبسته و به ایجاد جریانات انحرافی و توطئه و فتنه های داخلی دل بسته است. شریعتمداری گفت: در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 هیچیک از دشمنان بیرونی و گروه ها و جریانات ضد انقلاب داخلی و خارجی را نمی توانید آدرس داده و نام ببرید که در این توطئه حضور فعال نداشته اند ولی این فتنه که به «جنگ احزاب» شبیه بود با مدیریت الهی حضرت آقا و بصیرت مثال زدنی مردم با شکستی سخت و رسواکننده روبرو شد و دشمن از یکسو تمامی سرمایه خود را که به میدان آورده بود، دود کرد و به هوا فرستاد، و از سوی دیگر با افشای چهره ماموران پنهان خود، بی آن که بخواهد خدمت بزرگی به نظام کرد.
مدیر مسئول کیهان گفت: جریان انحرافی لانه کرده در اطراف رئیس جمهور نیز ماهیتی شبیه فتنه 88 دارد با این تفاوت که دشمنان بیرونی، سران فتنه را زیر چتر مسئولیت های سابق آنها پنهان کرده و به میدان فرستاده بودند ولی در ساخت جریان انحرافی از آدم های دم دستی بهره گرفته و آنها را به حلقه اول اطرافیان رئیس جمهور محترم نفوذ داده بودند. و این درحالی است که دولت نهم بعد از عبور از عقبه های سختی مانند کارگزاران و دولت اصلاحات با تلاش شبانه روزی، خدمات بی نظیری را به مردم ارائه کرده و می کند.
شریعتمداری در ادامه سخنان خود به موضوع «جن» و «جن گیری» و سحر و جادو که این روزها درباره جریان انحرافی بر سر زبان هاست اشاره کرد و گفت: وجود «جن» به عنوان یکی از مخلوقات صاحب اراده خداوند تبارک و تعالی قابل انکار نیست و سحر و جادو نیز واقعیتی است که در آموزه های دینی از آن نهی شده است. ولی ماجرای ارتباط جریان انحرافی با «جن» و یا توسل آنها به «سحر و جادو» را که از سوی همین جریان به آن دامن زده می شود یک «طرح فریب» برای رد گم کردن است و جریان انحرافی با پیش کشیدن مسئله «سحر و جادو» و ارتباط با «جن» در پی آن است که بررسی های قضایی و پیگردهای اطلاعاتی را در این نقطه متوقف کند تا دست های پشت پرده این جریان و ارتباط های بیرونی آن از نگاه مقامات امنیتی و اطلاعاتی نظام پنهان بماند و مأموران اطلاعاتی با این تصور که همه انحراف ها و اقدامات جریان یاد شده نتیجه «سحر و جادو» و ارتباط با «جن» است، از ادامه پی گیری منصرف شوند و تنها به تأسف از رویکرد این جریان به «جن» و «جن گیری» بسنده کرده و کانون بیرونی و مدیریت کنندگان اصلی جریان انحرافی دست نخورده باقی بمانند. شریعتمداری ضمن تأکید بر پرهیز از ساده اندیشی گفت: آیا نباید این سؤال برای مسئولان مربوطه مطرح باشد که چرا مواضع جن های مرتبط با این جریان انحرافی با مواضع مقامات آمریکایی، انگلیسی و اسرائیلی شبیه است؟! و افزود: اگر پای «جن» در میان باشد، باید گفت جریان انحرافی با جن های انگلیسی رابطه دارد!
شریعتمداری در ادامه به شاخصه هایی اشاره کرد که با استفاده از آنها می توان «فتنه»ها و «انحرافات» را در همان آغاز شکل گیری شناسایی کرد و در این باره گفت: هرگاه دیدید که مواضع یک جریان یا گروه سیاسی با مواضع اعلام شده دشمنان بیرونی همخوانی دارد، ابتدا با تردید به آن نگاه کنید زیرا بعید نیست که خطایی در کار باشد ولی چنانچه این همخوانی در موارد متعدد تکرار شد، احتمال وابستگی را نادیده نگیرید تا علاج واقعه، قبل از وقوع کرده باشید.
وی یکی دیگر از شاخصه ها را انتقال معیارها از میدان های قابل ارزیابی به میدان های غیر قابل ارزیابی دانست و به عنوان مثال گفت: «مکتب اسلام» برای همه شناخته شده و غیر قابل تحریف است اما وقتی «مکتب ایرانی» جای آن را می گیرد، باید تردید کرد که مبادا کسانی با این جابجایی قصد تحریف آموزه های اسلامی را داشته باشند و افزود: پاسخ «کدام اسلام»؟ معلوم است زیرا اسلام معیارهای تعریف شده ای دارد و غیرقابل تحریف است اما پاسخ «کدام ایران»؟ معلوم نیست؟ ایران پادشاهان دست نشانده پهلوی، ایران شاهان بی عرضه و عیاش قاجار؟ ... و اگر ایران جمهوری اسلامی مورد نظر است چرا خشت نوشته کورش به عنوان سمبل مکتب ایرانی معرفی می شود؟!
مدیر مسئول کیهان در ادامه به پرسش های حاضران پاسخ داد و در پاسخ به سؤالی درباره اظهارات برخی از عوامل فتنه 88 که با اشاره به جریان انحرافی، قصد تطهیر خود را دارند گفت: سران فتنه که تمامی اسناد و شواهد از وابستگی بیرونی آنها حکایت می کند با هر کس و هر جریانی که دشمن آمریکا و اسرائیل و انگلیس بود مخالفت می ورزیدند و مادام که جریان انحرافی خود را بخشی از اصولگرایان جا زده بود، سران فتنه به خیال آن که این جریان هم، بخشی از اصولگرایان و در نتیجه، ضد آمریکا و اسرائیل است با آن دشمن بودند بنابراین اکنون که معلوم شده جریان انحرافی نیز دست کمی از آنها ندارد، فقط می توانند بگویند: «دیدید که این جریان هم مثل ما بود»؟! که در پاسخ باید گفت «دیدید با همه منحرفان برخورد می کنیم»؟!
و اتفاقاً، برای توده های مردم افتخار بزرگی است که هر جا انحرافی می بینند به مقابله با آن برمی خیزند، چه رئیس جمهور و نخست وزیر و رئیس مجلس سابق باشند چه جریان انحرافی خزیده در کنار یک رئیس جمهور خدمتگزار.
مدیر مسئول کیهان در پاسخ به سؤال دیگری گفت: مجلس نهم یکی از سنگرهای کلیدی است و اصولگرایان باید نامزدهای مورد نظر خود را با دقت انتخاب کرده و با صرفنظر کردن از اختلاف سلیقه های جزیی، لیست واحدی ارائه دهند. وی افزود: برای مجلس نهم دو جریان خیز برداشته اند، فتنه گران شکست خورده که تصمیم دارند افرادی را معرفی کنند که رابطه آنان با فتنه 88 فاش نشده باشد تا بتوانند از فیلتر شورای نگهبان رد شوند و جریان انحرافی با بودجه کلان در پی معرفی افرادی از شهرهای کوچک و پرداخت هزینه انتخاباتی آنهاست تا بخشی از مجلس نهم را در اختیار داشته باشد.
شریعتمداری گفت: شورای نگهبان نباید تنها به گزارش مراجع رسمی اکتفا کند بلکه باید اطلاعات مردمی را جمع آوری کرده و براساس گزارش های مستند نسبت به صلاحیت یا عدم صلاحیت داوطلبان تصمیم بگیرد.
مدیر مسئول کیهان در پاسخ پرسش یکی از حاضران گفت: باید مراقب بود که «میانه روها» یعنی کسانی که در جریان فتنه 88 مواضع دوپهلو و غیرشفاف داشته اند، میدان را در دست نگیرند و با سوءاستفاده از آب گل آلود ماهیگیری نکنند.
شاهرخ بزرگی
۰۳خرداد

فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران پر شور و حماسه دفاع مقدس، در گفت وگویی به چرایی سقوط خرمشهر، نقش سپاه و ارتش در فتح خرمشهر، نقش شهید بزرگوار صیاد شیرازی در کاهش اختلافات ارتش و سپاه، موضوع غرامت جنگی ایران از عراق و برخورد با منافقین قرارگاه اشرف پرداخت.

به گزارش «تابناک» در آستانه فرارسیدن سالروز حماسه با شکوه آزادسازی خرمشهر، خبرنگاران مهر به منزل محسن رضایی، فرمانده وقت کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رفتند و گفت وگویی را با وی انجام دادند که در زیر بخش های مرتبط با حماسه خرمشهر و دفاع مقدس را می خوانید:
 
به عنوان نخستین پرسش، چرا روز سوم خرداد را روز مقاومت نامگذاری کردند؟
 
ـــ کسی با ما مشورت نکرده بود که این رو روز مقاومت باشد شاید اگر مشورت می کردند ما می‌گفتم که نام این روز را روز پیروزی و فتح بگذارند، زیرا روز سوم خرداد روز آزادسازی خرمشهر است و تقریبا می توان گفت که استراتژی غرب در این روز در قبال جنگ بطور کلی شکست خورد یعنی اصلا آزادسازی خرمشهر شکستی استراتژیک بود نه شکست تاکتیکی. به عبارتی دیگر، می توان گفت که عراق در یک نقطه در آنجا شکست نخورد بلکه کل اهدافش در جنگ با آزاد سازی خرمشهر باطل شد و با آزادسازی خرمشهر ایران پیروز شد.
 



البته ماه اول جنگ عراقی ها فکر می کردند خرمشهر را چند روزه می گیرند، در حالی که مردم 34 روز مقاومت کردند اما از یک بعد دیگر می توانیم مقاومت را تفسیر کنیم که من می پسندم اسم این روز مقاومت باشد؛ مقاومت در قاموس ملت ایران و شیعه به نحوی معنای پیروزی می دهد؛ یعنی ایستادگی در مقابل دشمن وناکام کردن دشمن اگر مفهوم مقاومت از این بعد باشد من آن را می پسندم و دلیلش این است که ما در چنین ایامی توانستیم در اثر ایستادگی که به خرج دادیم بالاخره خرمشهر را آزاد کنیم و دشمن شکست خورد و مقاومت ما همراه با پیروزی شد.
 
اساسا چرا ما خرمشهر را از دست دادیم، در این رابطه توضیح بدهید؟

ـــ وقتی جنگ آغاز شد، خرمشهر نزدیکترین شهر به مرز پس از قصر شیرین، بزرگترین شهر مرزی ایران و بندری استراتژیک بود. دشمن از سمت اروند رود 500 متر با خرمشهر فاصله داشت. با این حال رود بزرگ اروند حایل بین ایران و عراق بود. از سمت مرز خشکی هم حدود کمتر از 20 کیلومتر تا خرمشهر فاصله داشت؛ بنابراین، نزدیکی شهر خرمشهر یکی از عوامل سقوط خرمشهر بود.

عامل دیگر این بود که نیروهای رسمی و نیروهای مسئول در لب مرز دفاع مستحکمی نداشتند لذا در همان ساعات اولیه مرز فرو ریخت  ومرز شکسته شد و دشمن خیلی زود توانست به اطراف شهر خرمشهر برسد و ارتباط بین اهواز با خرمشهر قطع شد، به گونه ای که دشمن خود را به حوالی شهر رساند.
 
از این لحظه به بعد، یک مقاومت مردمی و انقلابی در خرمشهر شکل گرفت حتی ارتشی هایی هم که در خرمشهر بودند، ارتشی های حزب الهی و انقلابی شامل  تعدادی تکاوران نیروی دریایی بودند که در کنار سپاه و بسیج مردمی جنگیدند و در کنار هم مجموعه ای ادغام شده ای را تشکیل داده بودند که وجه غالب آن وجه انقلابی و مردمی بودن آن بود، البته این هم به دلیل کمبود امکانات و ساز و برگ تا یک حدی می توانستند بجنگند به گونه ای که امکانات و تسلیحات نظامی بقدری کم بود که فشارها را اضافه کرد.



عامل سوم در سقوط خرمشهر این بود که آقای بنی صدر معتقد بود که ما باید به سبک اشکانیان بجنگیم؛ یعنی زمین بدهیم دشمن را به داخل بکشانیم و زمان به دست بیاوریم و پس از آن  به دشمن هجوم ببریم خود این موضوع هم در عدم حمایت و توجه به جبهه خرمشهر و یا درعدم ارسال تجهیزات و مهمات موثر بود. وقتی یک فرمانده نظامی کنار بنی صدر می گوید خرمشهر ارزش نظامی ندارد خب معلوم است که به اندازه کافی هم به آنجا اسلحه و مهمات نمی دهند و وقتی چنین اعتقادی در برخی افراد وجود داشته باشد این طور می شود.
 
به هر حال، همه این عوامل دست به دست هم داد و موجب سقوط خرمشهر شد. با این حال 34 روز مقاومت شبیه یک معجزه بود چون ارتش عراق با تمام قدرت آمده بود که خرمشهر را بگیرد ولی یک مقاومت مردمی 34 روز ارتش رژیم بعث عراق را متوقف کرد و نتوانستند وارد خرمشهر شوند بعد از آن ترفندهای خیلی گسترده مثل بمبارانها توانستند شهر خرمشهر را تصرف کنند.
 
 پس بر این اساس چون ارتش به سپاه سلاح و مهمات نمی داد نتوانست با دشمن مقابله کند؟

ـــ در آن مقطع سپاه مسئولیت نظامی در مرزها نداشت و سپاه پس از اینکه نیروهای رسمی نتوانستند کاری انجام دهد وارد جنگ شد و پیش از این هم که وارد جنگ می شد، داوطلبانه بود و اساس سپاه به این دلیل وارد جنگ شد که در آن مقطع شهرها داشت توسط دشمن بعثی اشغال می شد، ضمن اینکه در آن زمان سپاه تجهیزات بسیار سبکی داشت؛ یعنی سپاه توپ و تانک و گردان رزمی، تیپ و لشکر نداشت.


 
سپاه در حقیقت یک نیروی شبه انتظامی انقلابی بود که نه ساز و برگ نظامی داشت و نه سازمان های رزمی، اما با این حال تعداد کمی که توپ های 106 در اختیار داشت توانست به بهترین شکل کار خود را انجام دهد، البته در آن زمان من فرمانده سپاه نبودم ولی فرمانده وقت سپاه تجهیزات و امکانات را به جبهه خرمشهر فرستاده بود.
 
 آیا این درست است که در آن زمان، دعواهایی بین فرماندهان شکل گرفت که چه کسی زودتر وارد خاک خرمشهر شده است و حتی شنیده شده، به نوعی دعوایی بین شهید خرازی و شهید متوسلیان بوده که کدام یک زودتر وارد خرمشهر شدند نظر شما در این رابطه چیست؟

ـــ اولا این حرفی را که می زنند من تأیید نمی کنم. اصلا دوستان ما در آن زمان طوری بودند که حتی از مصاحبه کردن فرار می کردند. بارها خبرنگاران به نزد من می آمدند و گله می کردند که اینها (فرماندهان) نمی گذارند ، با آنها مصاحبه کنیم و اجازه فیلم برداری نمی دهند و اینها چیزهایی است که بعد از جنگ درست شده است و اصلا چنین چیزی در آن مقطع نبود، ولی با وجود این، در فتح خرمشهر چهار تا پنج نفر موثر بودند؛ شهید احمد کاظمی، شهید حسین خرازی، احمد متوسلیان و شهید حسن باقری.
 



این افراد ی گانهای شهادت طلبی داشتند که به بخش های مختلف شهر  حمله می کردند تا شهر را آزاد کنند یا در رسیدن به خرمشهر  و عبور از کارون خیلی موثر بودند. بعضی از فرماندهان در شهر مسئولیتی نداشتند اما به عنوان جناح گرفتن که دشمن نتواند از بالا حمله کند خیلی موثر بودند و از نظر فرماندهان اداره کننده آقای رشید، آقای رحیم صفوی و آقای شمخانی در قرارگاه مرکزی به من کمک می کردند و در آزادسازی خرمشهر موثر بودند.
 
با همه این حرف ها برای ثبت در تاریخ بفرمایید چه کسی زودتر از بقیه وارد شهر شد؟

ـــ همان طور که گفتم سه نفر بودند شهید احمد کاظمی، جاویدالاثر احمد متوسلیان و شهید حسین خرازی.
 
 یعنی واقعا همه این سه نفر با هم وارد خرمشهر شدند؟

ـــ بله، چون شهر که فقط یک دروازه نداشت که همه بخواهند از آن وارد شوند بلکه این عزیزان باید یک خط 10 کیلومتری را می شکستند تا وارد خرمشهر شوند؛ یعنی این سه لشکر پا به پای همدیگر حمله می کردند و با هم وارد شهر خرمشهر شدند البته لشکرهای این سه نفر چون آنها تقریبا نزدیک ساعت 9 صبح وارد شهر شدند و من هم تقریبا ساعت 10 رفتم که مطمئن شوم و به تهران خبر بدهم تا مارش پیروزی را بزنند، متوجه شدم قبل از من شهید احمد کاظمی، احمد متوسلیان و شهید حسین خرازی وارد شهر شده اند. می گفتند بچه های ما در خانه های اطراف شهر هستند یا برخی از آنها می گفتند ما وارد پاسگاه پلیس شدیم. به هر حال با فاصله خیلی کم از همدیگر وارد خرمشهر شدند.
 



بعد من رفتم چک کردم البته ماشین ما را بمباران کردند چون هواپیمای عراقی به صورت شیرجه به سمت ما هجوم آورد و بمب را در فاصله 50 متری ما به زمین انداخت، به طوری که دو نفر که در نزدیکی ما سوار موتور بودند، در جا شهید شدند و بعد از اینکه مطمئن شدم شهر آزاد شد به حاج احمد آقا گفتم که شهر خرمشهر آزاد شد و دوستان می توانند تبلیغات را شروع کنند.

 آیا در آن زمان امام پیام خاصی به شما دادند؟

ـــ نه اما بعد از اینکه رفتم نزد امام ایشان خیلی شاداب بودند و در طول عمرم که با امام ارتباط داشتم هیچگاه امام را به این شادابی ندیده بودم و ایشان خیلی دعا کردند.

اگر بخواهید نام چند شخصیت مهم را غیر از حضرت امام ببرید که به سپاه کمک کردند نام چه کسانی را خواهید برد؟

ـــ در آن زمان امام مستقیم جنگ را اداره می کردند و مسئولان سیاسی کشور مسئولیت مستقیم در جنگ نداشتند و بعد از آزادی خرمشهر و عملیات رمضان است که ستاد اداره جنگ در تهران تشکیل شد، اما پیش از آن خود امام جنگ را اداره می کردند و البته هم مقام معظم رهبری هم آیت الله هاشمی رفسنجانی در هدایت جنگ و حمایت از رزمندگان خیلی موثر بودند. پس از آزادی خرمشهر هم که آقای هاشمی مسئولیت گرفت به جبهه ها و قرارگاه ها می آمد و حضور مستقیم پیدا می کرد.


 
 سهم سپاه و ارتش در این پیروزی به چه میزان بود؟

ـــ این دعوا دعوای بیخودی است که بین ارتش و سپاه بوجود آمده و نباید افتخارات ملی سیاسی شود ضمن اینکه هم ارتش و هم سپاه هر دو باهم تحت فرماندهی مشترک می جنگیدند بطوریکه من با برادر صیاد با همدیگر عملیات ها را اداره می کردیم. به هرحال لشگرهای ارتش لشکرهای سپاه پابه پای هم جلو می رفتند حتی اختلافاتی هم که بعدا بوجود آمد کمتر در عملیات آزادسازی خرمشهر داشتیم. یعنی اختلاف نظرهایی که وجود داشت همه تا قبل از شروع عملیات حل شده بود و بصورت مشترک وارد عمل شدیم.
 
 می خواهید بگویید اختلاف نظر بین شما و شهید صیاد شیرازی وجود داشت؟

ـــ بله، اختلاف نظر تخصصی وجود داشت، چون به هر حال دو تخصص متفاوت بودیم البته فرق اختلافات تخصصی با اختلافات سیاسی این است که اختلافات تخصصی، باعث تقویت عملیات می شود؛ یعنی عده ای از یک بعد موضوع را می بینند و نکاتی را تذکر می دهند و عده دیگری از بعد دیگر موضوع را می بینند و تذکرات لازم را می دهند، لذا فرماندهان اگر اختلافات تخصصی داشته باشند، بهتر می توانند تصمیم بگیرند تا اینکه همه یک حرف بزنند.

چندصدایی تخصصی و کارشناسانه اصلا رحمت است و باعث ارتقای بهره وری و پیشرفت در کارها می شود.


 
 آیا اختلافات میان ارتش و سپاه درباره طرح حمله ای بود که شهید باقری طراحی کرده بود؟

ـــ شهید باقری هم یکی از طراحان عملیات بود، چون ما در آنجا دو تیم طراح داشتیم که آقای رشید، آقای رحیم صفوی و شهید باقری از طرف ما و آقای قویدل، آقای مفید و آقای قرایی از طرف شهید صیاد شیرازی کار می کردند. بعد این شش نفر طرح های عملیاتی خود را می آوردند و به من و برادر صیاد می دادند. ما پس از شنیدن استدلال های آنها می نشستیم و طرح نهایی را تصویب و ابلاغ می کردیم.
 
در آن زمان، تیم ارتش در عبور از کارون ابهام داشت و پس از پذیرش آن ایده، عبور از کارون را برای همان شب عملیات پذیرفتند اما بچه های سپاه می گفتند که باید زودتر از کارون عبور کنیم که بالاخره سرانجام آنها طرح سپاه را قبول کردند.
 
با توجه به اینکه ارتش به لحاظ سابقه و تجربه آکادمیک خود را نسبت به سپاه برتر می دید به طور طبیعی نباید نظرات سپاه را می پذیرفتند؛ آیا می توان گفت نقش شهید صیاد در همکاری ارتش با سپاه موثر بود؟

ـــ بله، وجود شهید صیاد شیرازی در این مورد بسیار موثر بود وا گر شهید صیاد نبود شاید پس از عملیات ثامن الائمه یعنی در عملیات طریق القدس وحدت نیروها سخت بود. در حقیقت، آمدن شهید صیاد یک ماه پس از اینکه من فرمانده سپاه شدم کمک کرد تا توانستیم ارتش و سپاه را کنار هم بگذاریم و با هم هماهنگ کنیم. قبل از اینکه شهید صیاد به عنوان فرمانده نیروی زمینی معرفی شود ما در سپاه یک اتاق مشاور عملیاتی به ایشان داده بودیم که شهید صیاد با آقای حسن دانایی و یک تیمی داخل ستاد مرکزی سپاه کارهای مشاوره عملیاتی را انجام می دادند. چون آقای بنی صدر ایشان را عزل کرده و از ارتش بیرون کرده بود در حقیقت سپاه پشتیبان ایشان بود. در  آن نامه ای هم که بنی صدر به آقای منتظری نوشته بود از اینکه سپاه از ایشان حمایت می کند گله کرده بود.



ارزیابی شما از اقدام دولت عراق علیه منافقین چیست؟

ـــ منافقین پیش از سقوط صدام با مردم عراق خیلی جنگیدند، به طوریکه بسیاری از دوستان آقای مالکی نخست وزیر و طالبانی رئیس جمهور عراق را به شهادت رساندند و حتی با سپاه بدر عراق هم جنگیدند. بعد از سقوط صدام هم به فعالیت های تروریستی می پرداختند، لذا دولت عراق، نه به عنوان اینکه اینها علیه دولت ایران هستند و جنگیدند بلکه دولت عراق یکی از دشمنان سخت خود را منافقین می داند، بنابراین طبیعی است که نمی توانند دشمن خود را در کنار پایتختشان ببینند؛ آن هم نزدیک دو تا سه هزار نفر مسلح و مجهز و اصولا عراقی ها ناراحت بودند که چرا آمریکایی ها اینها را کنار بغداد نگه داشته اند و نگران بودند که ممکن است هر لحظه آنها به شهر بغداد بریزند و با کمک بعثی ها و آمریکایی ها کودتا کنند؛ بنابراین، ترس از کودتا و اقدامات تروریستی باعث شد که دولت عراق به پادگان اشرف حمله کند.

 آیا مسئولان عراقی نباید این عناصر تروریستی را تحویل ایران بدهند که بتوان آنها را در دادگاه عدل محاکمه کرد؟

ـــ اگر دولت ایران فعال شود، می تواند طبق قرارداد استرداد مجرمین منافقین را از عراقی ها تحویل بگیرد، البته دولت ما باید از طریق وزارت امور خارجه در این رابطه تلاش بیشتری انجام دهد و برای تک تک آنها دادگاه تشکیل دهد و حکم قضایی صادر کند و آنها را از عراق مطالبه نماید.
 



نظرتان درباره دریافت غرامت از عراق چیست؟

ـــ تا دو سال پیش بودجه دولت عراق در چهارچوب طرح غذا در مقابل نفت بود و بودجه عراق در اختیار سازمان ملل بود که در آن زمان دولت می توانست تلاش هایی انجام دهد تا غرامت جنگ تحمیلی را از سازمان ملل دریافت کنیم؛ اما متأسفانه بنا به دلایلی این کار صورت نگرفت. الان هم که بودجه کشور به عهده دولت عراق افتاده دولت ما می تواند غرامت را از آنها مطالبه کند، البته این مطالبه می تواند در چهارچوب طرح های اقتصادی مثل سرمایه گذاری های مشترک باشد؛ یعنی با همان میزان غرامت در حوزه های نفتی مشترک سرمایه گذاری کنیم. به نظر من این کار اجرایی است چون طرح های عملیاتی در این رابطه وجود دارد که می توان از آنها استفاده کرد.

شاهرخ بزرگی